پرش به محتوا

پرسش های متداول (FAQ)

آیا فرشتگانی که در سمت چپ و راستمان قرار دارند، در قیامت به ما کمک خواهند کرد؟

  • از

  سوره ی الحاقة در مورد صوری حرف می زند که در روز قیامت به صدا درخواهد آمد: “پس آنگاه كه در صور يك بار… ادامه »آیا فرشتگانی که در سمت چپ و راستمان قرار دارند، در قیامت به ما کمک خواهند کرد؟


در انجیل عیسی مسیح بارها با عنوان “پسر خدا” یاد می شود و این موضوع باعث جنجال های زیادی شده است. بسیاری از مردم بر این باورند که انجیل به دلیل همین عنوان تغییر کرده است.

موضوع تغییر کتاب مقدس طبق قرآن (اینجا بخوانید)، مطابق سنت (اینجا بخوانید) و با توجه به نقد علمی متون (اینجا بخوانید) مورد مطالعه قرار گرفته شده است و بر اساس این مطالعه و تحقیق،  نتیجه این است که انجیل تغییر نکرده است. اما، چگونه می توانیم کلمه ی “پسر خدا” را در کتاب مقدس درک کنیم؟

سوره ی الاخلاص در مورد خدای واحد حرف می زند:

“بگو اوست‏ خدای یگانه، خدای صمد [ثابت متعالى]، [كسى را] نزاده و زاده نشده است و هيچ كس او را همتا نيست.”    سوره ی الاخلاص

تورات نیز مانند سوره ی الاخلاص، در مورد تک بودن خدا حرف می زند. موسی اینگونه می گوید:

“«ای اسرائیل بشنو: خدای ما خداوند یکتاست. شما باید خداوند خدای خود را با تمام دل و تمام جان و تمام توان دوست بدارید.” تثنیه 6:4

پس واژه ی “پسر خدا” را چگونه می توان درک کرد؟

ما در این مقاله به این موضوع می پردازیم و تاریخچه و معنای آن را بررسی خواهیم کرد. پس از مطالعه این مبحث، ما نظر خود را در مورد کتاب انجیل و این اصطلاح خواهیم داشت.

واژه ی “پسر خدا” از کجا آمده است؟

“پسر خدا” یک اسم است و با آن فقط در انجیل روبرو نمی شویم. نویسندگان انجیل آن را به وجود نیاوردند. این اسم را مسیحیان نیز اختراع نکردند. ما این را می دانیم زیرا این نام برای اولین بار در مزامیر، مدتها قبل از زمان شاگردان مسیح یا مسیحیان استفاده شده است. این نام نخستین بار در سال 1000 قبل از میلاد توسط  داود نبی ذکر شده است. بیایید این آیه را باهم بخوانیم:

” چرا ملّتها شورش می‌کنند؟ چرا مردم بی‌جهت دسیسه می‌چینند؟ پادشاهان زمین قیام می‌کنند و حاکمان علیه خداوند و برگزیدهٔ او توطئه می‌نمایند. آنها می‌گویند: «بیایید زنجیر بندگیِ خداوند را پاره کنیم و خود را از قید و بند او آزاد سازیم.»  خداوند که در آسمان بر تخت خود نشسته است، به نقشه‌های ایشان می‌خندد. آنگاه از روی خشم آنها را سرزنش می‌نماید و با غضب خود آنها را به وحشت انداخته، می‌فرماید: «من پادشاهِ برگزیدهٔ خود را در صهیون، کوه مقدّس خود، بر تخت نشانده‌ام.»  پادشاه می‌گوید: «من فرمان خداوند را اعلام می‌کنم، او به من گفته است: “از امروز من پدر تو شده‌ام و تو پسر من هستی. تو از من بخواه و من تمام ملّتها را میراث تو می‌سازم و تمام زمین از آن تو خواهد بود. تو با عصای آهنین بر آنان حکمرانی خواهی کرد و مانند کوزهٔ کوزه‌ گران آنان را درهم خواهی شکست.”» اکنون ای پادشاهان، توجّه کنید و ای حکمرانان روی زمین، آگاه باشید. خداوند را با ترس و لرز خدمت کنید. در برابر او تعظیم کنید، مبادا خشم او برافروخته شده، شما را هلاک سازد. خوشا به حال کسانی‌ که به او پناه می‌برند. در برابر او تعظیم کنید،مبادا خشم او برافروخته شده، شما را هلاک سازد. خوشا به حال کسانی‌ که به او پناه می‌برند.”  کتاب مزامیر، فصل دوم

در اینجا ما مکالمه ی بین خداوند و کسی که توسط او مسح شده را می بینیم. در آیه ی 7 خداوند به او میگوید: “تو پسر من هستی و از امروز من پدر تو شده‌ ام”.  این در آیه ی 12 دوباره تکرار می شود: “پسر خود را ببوس”. خدا با او صحبت می کند و او را “پسر” می نامد. بدین ترتیب نام “پسر خدا” به وجود می آید. این اسم به چه کسی تعلق دارد؟ این به کسی تعلق دارد که مسح و تقدیس شده است. به عبارت دیگر، واژه ی “پسر” و “شخصی که مسح شده” در این مزمور به یک فرد اشاره می کند. کسی که مسح شده = مِسیاه و یا مِشیاه = مسیح = کریستوس یا خریستوس. بنابراین، نام “پسر خدا” و “مسیح” برای اولین بار در این مزمور ذکر شده است. این مزمور تقریبا  1000 سال قبل از آمدن عیسی مسیح نوشته شده است. با دانستن این موضوع، درک بهتری در مورد اتهامات علیه عیسی در روز محاکمه اش، خواهیم داشت. رهبران یهود از عیسی اینطور پرس و جو می کردند:

نام های عیسی: “پسر خدا” و دیگر اسامی

“همینکه هوا روشن شد مشایخ قوم، سران كاهنان و علمای یهود تشکیل جلسه دادند و عیسی را به حضور شورا آوردند و گفتند: «به ما بگو آیا تو مسیح هستی؟». عیسی جواب داد: «اگر به شما بگویم، گفتهٔ مرا باور نخواهید کرد و اگر سؤال بكنم، جواب نمی‌دهید. امّا از این به بعد پسر انسان به دست راست خدای قادر خواهد نشست». همگی گفتند: «پس پسر خدا هستی؟» عیسی جواب داد: «خودتان می‌گویید كه هستم». آنها گفتند: «چه احتیاجی به شاهدان دیگر هست؟ ما موضوع را از زبان خودش شنیدیم». آنها گفتند: «چه احتیاجی به شاهدان دیگر هست؟ ما موضوع را از زبان خودش شنیدیم.»”   انجیل لوقا 71-66: 22

بزرگان قوم یهود، از عیسی راجع به اینکه آیا او مسیح است یا نه، سوالاتی کردند (آیه ی 67). اگر از کسی بپرسم ‘آیا شما X هستید؟’، این بدان معنی است که من درک و فهمی در مورد X دارم. من فقط سعی می کنم تطابق X  با شخصی که با او صحبت می کنم، را تشخیص بدهم. رهبران یهود نیز به عیسی گفتند: “آیا تو مسیح هستی؟”. این بدان معنی است که آنها با واژه ی “مسیح” آشنا بودند. در آیه های بعد، می بینیم که آنها آن سوال را جور دیگری پرسیدند: “پس پسر خدا هستی؟”. آنها نامهای “مسیح” و “پسر خدا” را در یک تراز قرار دادند. این اسامی هم معنی هستند. (عیسی به آنها پاسخ می دهد:” پسر انسان”. این اسم در کتاب دانیال نبی نوشته شده است. ما الان آن را مورد بررسی قرار نمی دهیم؛ زیرا فعلا اسم “پسر خدا” را بررسی می کنیم.) چرا روحانیون دینی، این دو واژه را هم معنی می دانستند و اینگونه از آن استفاده کردند؟ آنها این اسامی را در کتاب مزامیر، فصل دوم که 1000 سال قبل از تولد عیسی نوشته شده بود، خوانده بودند. اگر عیسی “پسر خدا” نبود، “مسیح” هم نبود. این موضع رهبران و روحانیون یهودی بود. ما این را در متن می بینیم.

عیسی می تواند هم مسیح باشد و هم پسر خدا. پطرس، یکی از شاگردان عیسی، به این سؤال اینگونه پاسخ می دهد:

” وقتی عیسی به نواحی اطراف قیصریه فیلیپُس رسید، از شاگردان خود پرسید: «به نظر مردم پسر انسان کیست؟» آنها جواب دادند: «بعضی‌ها می‌گویند یحیی تعمید‌ دهنده است و عدّه‌ای می‌گویند: الیاس یا ارمیا و یا یكی از انبیاست.» عیسی پرسید: «شما مرا كه می‌دانید؟» شمعون پطرس جواب داد: «تو مسیح، پسر خدای زنده هستی.» آنگاه عیسی گفت: «ای شمعون پسر یونا، خوشا به حال تو! چون تو این را از انسان نیاموختی بلكه پدر آسمانی من آن را بر تو مكشوف ساخته است.»” انجیل متی 17-13: 16

پطرس، این دو اسم را در یک طراز قرار می دهد و آنها را هم معنی می داند. این طبیعی و نرمال است؛ زیرا چونکه هر دو اسم از کتاب مزامیر آمده است. همچنین می بینیم که عیسی می گوید که خداوند به پطرس این را مکشوف ساخته است. عیسی، “مسیح” است و به خاطر این هم، “پسر خدا” می باشد.

 اگر عیسی مسیح است، پس مسلما پسر خدا هم است؛ این دو از هم جدا نیستند.این یک مسئله بحث برانگیز است. هر دو نام از یک منبع مشابه آمده اند و معنای یکسانی دارند. نمی توان گفت دایره گرد نیست. یا اگر مربع است، نمی توان گفت که گرد است. اگر چیزی به شکل دایره است، مسلما گرد هم هست. گردی آن جزئی از خصوصیات دایره است. رابطه ی میان دو واژه ی “مسیح” و “پسر خدا” هم اینگونه است. همانگونه که قبلا گفتیم، عیسی هم “مسیح” است هم “پسر خدا”؛ همانطور که پطرس گفت نه مثل چیزی که رهبران قوم یهودی فکر می کردند.

معنی اسم “پسر خدا” چیست؟

معنی این اسم چیست؟ برای فهمیدن پاسخ این سوال، بیایید با هم ببینیم که انجیل چگونه شخصیت یوسف را تعریف می کند. او یکی از اولین شاگردان عیسی بود. با یوسف پیامبر دوران فرعون اشتباه نگیرید. کتاب انجیل این اسم را “فرزند تسلی دهنده و تشویق کننده” معنی کرده است:

” مثلاً یوسف كه رسولان او را برنابا یعنی تشویق كننده می‌نامیدند و از طایفهٔ لاوی و اهل قبرس بود، زمینی داشت. آن را فروخت و پولش را در اختیار رسولان گذاشت تا به نیازمندان بدهند.”     اعمال رسولان 37-36: 4

همانطور که دیدیم، “برنابا” یعنی “تشویق کننده”. آیا انجیل می گوید که پدر این شخص تشویق کننده است و به این دلیل به او این عنوان را می دادند؟ البته که نه!  “آسایش و تشویق” یک مفهوم انتزاعی است که توضیح آن دشوار است، اما در عین حال جنبه ای قابل مشاهده از زندگی یک شخص الهام بخش است. هر کس که به زندگی یوسف نگاه میکرد، آسایش و شوق را می دید و معنی “آسایش و تشویق” را می دانست. بنابراین، یوسف “پسر تشویق کننده و تسلی” است. او این شوق و آسایش را در زندگی اش داشت.

“خداوند را هیچکس هیچ وقت ندیده است” (انجیل یوحنا 1:18). به خاطر همین هم، درک شخصیت خداوند برای ما خیلی سخته. ما احتیاج داریم در زندگیمان کسی باشد که چگونگی شخصیت خداوند را برای ما نشان بدهد. اما این ممکن نیست؛ زیرا که خداوند روح است و دیدن او ناممکن. بنابراین، انجیل از اسامی” کلام خدا “و” پسر خدا “برای توضیح اهمیت زندگی و شخصیت عیسی مسیح استفاده می کند.

” كلمه انسان شد و در میان ما ساكن گردید. ما شكوه و جلالش را دیدیم، شكوه و جلالی شایستهٔ فرزند یگانهٔ پدر و پر از فیض و راستی. …  از فیض سرشار او، پیوسته بركات فراوانی یافته‌ایم؛ زیرا شریعت به وسیلهٔ موسی عطا شد، امّا فیض و راستی توسط عیسی مسیح آمد. کسی هرگز خدا را ندیده است، امّا آن فرزند یگانه‌ای كه در ذات پدر و از همه به او نزدیکتر است، او را شناسانده است.” انجیل یوحنا 18-16، 14: 1

چگونه فیض و حقیقت خدا را می بینیم؟ در زندگی عیسی. شاگردان به زندگی عیسی نگاه کردند و “فیض و حقیقت” خدا را دیدند. احکام موجود در قانون شریعت، نمی توانند این را به ما نشان دهند.

پسر … از جانب خدا می آید

نام “پسر خدا” به ما نشان می دهد که عیسی کیست. انجیل لوقا شجره نامه ی عیسی (از پدر تا پسر) که از آدم شروع می شود را، آغاز می کند. در پایان این شجره نامه آمده است:

” پسر انوش، پسر شیث، پسر آدم و پسر خدا ”    انجیل لوقا 3:38

در اینجا می بینیم که آدم، “پسر خدا” نامیده شده است. چرا؟ چونکه آدم پدر انسانی نداشته است؛ او از جانب خدا می آید. عیسی هم پدر نداشت؛ او را باکره ای به دنیا آورد. همانطور که در انجیل یوحنا نوشته شده است، عیسی ” از جانب خدا آمده است”.”پسر…” – مثالی از قرآن

قرآن نیز مثل انجیل از واژه ی “پسر” استفاده می کند:

“از تو مى ‏پرسند چه چيزى انفاق كنند [و به چه كسى بدهند]. بگو هر مالى انفاق كنيد، به پدر و مادر و نزديكان و یتیمان و مسکینان و به در راه‏مانده تعلق دارد و هر گونه نيكى كنيد البته خدا به آن داناست.”  سوره ی بقره، آیه ی 215

کلمه مسافران یا پسران مسافر و یا پسران راه. در زبان عربی به صورت “ابْنِ السَّبِيلِ” نوشته می شود. چرا؟ زیرا مترجمان و مفسران می دانستند که این کلمه به معنای واقعی کلمه به معنای “پسران جاده” نیست. بلکه این عبارتی است برای نشان دادن مسافر. کسانی که به شدت به جاده  وابسته هستند و عمرشان در جاده ها گذشته است.

واژه ی “پسر خدا” به چه معنایی نیست؟

کتاب مقدس  نیز از کلمه ی “فرزند خدا” به معنای واقعی کلمه استفاده نمی کند. در هیچ آیه ای از تورات، مزامیر و یا کتاب انجیل، که از نام “پسر خدا” استفاده کرده اند، بیان نمی کنند که خداوند مقاربت جنسی با یک زن داشته و در نتیجه پسری به دنیا آمده است.  این مشخصه شرک یونانی است؛ خدایان همسرانی داشتند. در کتاب مقدس چنین کلماتی وجود ندارد. این امکان پذیر نیست، زیرا عیسی از یک باکره به دنیا آمده است.

نتیجه:

همانطور که در اینجا خواندیم، در سال 750 قبل از میلاد، اشعیای نبی در مورد اینکه روزی از خداوند نشانه ای خواهد آمد، پیشگویی کرده بود:

” پس در این صورت خداوند خودش به شما علامتی خواهد داد و آن این است که باکره- واژهٔ عبری که در اینجا بکار برده شده است، معادل «دختر جوانی» می‌باشد. این واژه در عبری اشاره دارد به هر دختری که آمادهٔ ازوداج می‌باشد. عبارت «باکره» مذکور در حامله شده پسری خواهد زایید که نامش عمانوئیل یعنی «خدا با ماست» خواهد بود.”  کتاب اشعیای نبی 7:14

پسر باکره پدر ندارد. همانطور که در اینجا می بینیم، فرشته ی جبرئیل به مریم گفت: این اتفاق خواهد افتاد، زیرا “قدرت خداوند متعال سایه افکنده خواهد شد ( به روی مریم).” این نتیجه رابطه ی نامقدس مریم با خدا نیست. چون اگر اینطور بود، این کفر به حساب می آمد. این پسر مقدس خواهد بود و او به روش خاصی متولد خواهد شد. عیسی مستقیماً از جانب خدا خواهد آمد و بدون برنامه و تلاش انسان خواهد آمد. همانطور که از دهانمان کلمه ای خارج می شود، عیسی هم به از پیش خدا به این دنیا خواهد آمد. این به این معناست، که مسیح پسر خدا و در عین حال کلام خدا است.

همانطور که در تاریخ اسرائیل می بینیم، آنها 70 سال بعد از میلاد به سرزمین های مختلف تبعید شدند و در کنار ملل دیگر غریبانه زندگی کردند.  تقریبا به مدت 2000 سال اینگونه زندگی کردند. در طول این مدت که با قوم های دیگر زندگی می کردند، دچار اذیت و آزار و تعقیب و گریز می شدند. مخصوصا این حوادث در اروپا رخ می داد که ساکنانش مسیحی بودند. از غرب اروپا تا روسیه، آنها در خطر بودند و اینگونه پیشگویی های موسی به حقیقت پیوست:

” زندگی شما همواره در خطر خواهد بود. شب و روز، شما وحشت زده خواهید بود. شما همیشه با ترس از مرگ خواهید زیست.”   

تثنیه 28:65

نمودار بعدی این بازه ی زمانی را نشان می دهد. این بازه ی زمانی با رنگ قرمز نشان داده شده است.

می توانید ببینید که آنان در دوران این دو تبعید چه کشیده اند. زمان تبعید دوم، از تبعید اول طولانی تر است. ( تبعید اول از 600 سال قبل از میلاد شروع شد و تا 530 قبل از میلاد ادامه داشت)

یهودیان فرهنگ وتمدن خود را محافظت کرده، آن را نگاه داشتند

یهودیان در این مدت حفاظت از فرهنگ و تمدنشان را فراموش نکردند و این باعث تعجب من شد. در طول این 2000 سال، با وجود اینکه تعدادشان زیاد نبود، توانستند با وجود تمامی مشکلات از آنها نگهداری کنند. این خیلی عجیب است. همانطور که در اولین مثال از زندگی موسی نوشتیم، در تورات اسامی اقوامی که در سرزمین موعود زندگی کردند، نوشته شده است:

“بنابراین نازل شده‌ام تا آنها را از دست مصری‌ها نجات بدهم و از مصر بیرون آورده به سرزمینی غنی و حاصلخیز ببرم. به سرزمینی که اکنون کنعانیان، حِتّیان، اموریان، فرزیان، حویان و یبوسیان در آن زندگی می‌کنند.”  

خروج  3:8

زمانی که در رابطه با برکات و لعنت ها نیز پیشگویی شد، در تورات نام مللی که در سرزمین موعود زندگی می کردند، ذکر شده بود:

“هنگامی‌که خداوند خدایتان، شما را به سرزمینی که به آن وارد می‌شوید تا آن را تصاحب کنید، بیاورد و ملّتهایی چون حِتّی‌ها، جَرجاشی‌ها، اموری‌ها، کنعانی‌ها، فرِزی‌ها، حوی‌ها و یبوسی‌ها را که از شما بزرگتر و نیرومندترند، از سر راه شما دور کند.”  

تثنیه 7:1

کدامیک از این اقوام تا به امروز تمدن، زبان و فرهنگشان را نگاه داشتند؟ هیچ کدام، آنها خیلی وقت است که از بین رفته اند. از تاریخ باستان، ما فقط با جرجاشیان‌ آشنا هستیم. زمانی که امپراتوری های بزرگی مثل بابل، پارس، یونان و بعدا روم این قوم ها را به اسارت گرفتند، آنها خیلی زود تمامی فرهنگ و آداب و رسومشان را به همراه زبانشان به فراموشی سپردند. من در کانادا زندگی می کنم و مهاجران زیادی را دیده ام. در خانواده های مهاجرین، بعد از نسل سوم، تمامی فرهنگ و زبان کشوری که از آن کوچ کرده اند، از بین می روند. من در سن کم از سوئد به کانادا مهاجرت کردم. پسرم نمی تواند به سوئدی حرف بزند؛ بچه های خواهر و برادرم هم همینطور. تمام آداب و رسوم مربوط به کشور سوئد، در کانادا از بین رفت و به فراموشی سپرده شد. این حادثه در زندگی تمامی مهاجران رخ می دهد. فرقی نمی کند از کدام کشور آمده اند؛ چین، ژاپن، کره، آمریکای شمالی، آفریقا و یا کشور های اروپایی.

بدین ترتیب، خیلی جالب است که با وجود این همه مشکلات، بنی اسرائیل با 15 میلیون نفر توانست در طول 2000 سال، تمامی فرهنگ و زبانش را نگه دارد.

قتل عام یهودیان – هولوکاست

آزار و اذیت علیه یهودیان روز به روز در حال افزایش بود. در زمان جنگ جهانی دوم، حکومت نازی در آلمان، تصمیم به ریشه کن کردن یهودیان گرفت.آنها داشتند  به واسطه ی اردوگاه های مرگ به هدف خودشان   می رسیدند که در جنگ شکست خوردند و با شکست خوردن آنها، باقی یهودیان نجات پیدا کردند.

اسرائیل مدرن دوباره ساخته شد

سپس در سال 1948 با تصمیم سازمان ملل متحد، یهودیان توانستند دولت خود را به وجود بیاورند. جای تعجب دارد که بعد گذشت این همه سال، هنوز کسانی پیدا می شدند که خود را هنوز یهودی می نامیدند. می بینیم که در اینجا پیشگویی های موسی به حقیقت می پیوندد:  کسانی که وعده را قبول کردند، خواهند ماند. بدین صورت بعد از سال ها تبعید، دوباره مثل یک ملت زندگی خواهید کرد.

” آنگاه خداوند خدایتان، شما را از اسارت آزاد می‌سازد و بر شما رحم می‌کند و شما را که در بین اقوام بیگانه، پراکنده کرده است، دوباره جمع و کامیاب می‌کند. حتّی اگر شما در دورترین نقاط جهان پراکنده باشید، خداوند خدایتان شما را گرد هم خواهد آورد و باز خواهد گرداند.”   

تثنیه 4-3: 30

این واقعا یک علامت از طرف خداست. خدا به تمامی حرف هایی که زده بود، عمل کرد.

همچنین این نکته قابل توجه بود که این دولت جدید در قلب مخالفان تشکیل شد. بسیاری از مللی که در آنجا زندگی می کردند در سال های 1948، 1956، 1967 و 1973 علیه اسرائیل جنگیدند. اسرائیل با اینکه یک دولت کوچک و تازه تاسیس شده بود، گاهی اوقات همزمان با پنج کشور می جنگید. با این حال اسرائیل از بین نرفت و خاک خود را گسترش داد و پیشرفت کرد. در سال 1967 یهودیان بار دیگر پایتخت تاریخی خود را، که توسط داوود ساخته شده بود، پس گرفتند.

چرا خداوند اجازه داد تا یهودیان دوباره دولت اسرائیل را بنا کنند؟

تا به امروز، تمام این تحولات بسیار بحث برانگیز بوده است. تقریبا هیچ اتفاقی نمی تواند به اندازه ی تحولاتی که بر سر قوم یهود آمد، بحث برانگیز باشد. تا به امروز نیز اتفاق می افتد؛ یهودیان بسیاری در سرزمین هایی که سالهای سال زندگی کردند، تصمیم به بازگشت به سرزمین موعود را گرفتند. شاید زمانی که این جملات را می خوانید، عصبانی شوید. امروزه همه ی یهودیان دیندار و مذهبی نیستند و بیشتر آنها خیلی از دین و مذهب دورند و یا آتئیستند. می شود گفت این به خاطر قتل عامی اتفاق افتاد که هیتلر مسبب آن بود. وقتی می بینیم که همه ی پیشگویی های موسی، اعم از لعنت ها و برکات،  به وقوع پیوسته است، نمی شود گفت که این کار یهودیان درست است. چرا؟ این یعنی چه؟  در حالی که آنها مسیح را رد و انکار کرده اند، این چگونه ممکن است؟ این سوالات خیلی مهم هستند. جواب این سوالات را در مزامیر و تورات می توانید پیدا کنید. شاید این نوشته هایم شما را عصبانی یا ناراحت کرده است. شاید هم صبر میکنید تا نوشته های پیامبران را در این خصوص متوجه شوید. تمامی نوشته ها ی الهی برای ما فایده دارند و به خاطر آن نوشته شده اند. در روز قیامت، هم یهودیان هم غیر یهودیان، روبروی خداوند خواهند ایستاد و جواب خواهند داد. ما باید حداقل در مورد این نوشته ها اطلاعاتی داشته باشیم تا بتوانیم به یک نتیجه گیری برسیم. ما با بررسی کتاب مزامیر ادامه می دهیم و این سوال را می پرسیم:

“چرا یهودیان مسیح را انکار و رد کردند؟”

برای درک راحت تر تاریخ اسرائیل، از نمودار زیر استفاده کردیم. اول از همه، پیامبرانی که قبل عیسی مسیح زندگی کردند را نوشتیم.

پیامبران بزرگ کتاب مقدس

در اینجا از تقویم میلادی استفاده شده است. خط آبی نشان دهنده ی عمر پیامبر است. ابراهیم و موسی پیامبران بزرگی هستند و ما زندگی آنها را بررسی کرده ایم.  داوود نیز پیامبر بزرگی به حساب می آید؛ چونکه او شروع به نوشتن مزامیر کرد و یکی از نویسندگان آن شد و اولین پادشاه اورشلیم بود. عیسی مسیح نیز پیامبر بزرگی بود؛ زیرا تمامی انجیل در مورد او نوشته شده است.

خط سبز نشان دهنده ی مدت زمانی است که بنی اسرائیل اسیر و برده بودند.

این قسمت از تاریخ از بردگی نسل نتیجه ی ابراهیم، یعنی یوسف، شروع می شود. موسی بعدا در روز عید پسح، بنی اسرائیل را از مصر خارج می کند.بنابراین، خط زرد نشان دهنده ی تغییر تاریخ بنی اسرائیل در دوران موسی است.

زندگی در سرزمین موعود- هنوز هیچ پادشاهی بر اورشلیم حکومت نمی کند

آنها در سرزمین موعود زندگی می کردند. موسی برکات و بلاهایی که در آینده بر سر قومش می آید را به زبان می آورد و بعد می میرد. خط سبز به خط زرد تبدیل می شود. بدین ترتیب چند صد سالی بنی اسرائیل طبق وعده ای که خدا به ابراهیم، در مثالی از زندگی ابراهیم، داده بود، زندگی کردند. هرچند آنها نه پادشاهی داشتند و نه پایتختی. در آن زمان اورشلیم متعلق به ملل دیگر بود.

1000 سال قبل میلاد مسیح، با آمدن داود، سرنوشت بنی اسرائیل نیز عوض شد. 

                                  داوود در شهر اورشلیم پادشاهی می کند

داوود با تصاحب شهر اورشلیم، آن را به پایتختی بر می گزیند. قصر پادشاه در آن زمان ساخته می شود و سموئیل، داوود را پادشاه اعلان می کند. سلیمان، پسر داوود به سبب حکمتش مشهور بود. او پس از داوود پادشاه می شود. سلیمان معبد زیبایی را در اورشلیم برای خدا می سازد. نسل داوود به مدت 400 سال پادشاهی می کند. این دوره در نمودار به رنگ آبی نشان داده شده است. این دوره، دوره ی درخشانی برای بنی اسرائیل بود. آنها برکاتی که از قبل پیشگویی شده بود را زندگی می کردند. آنها نسبت به ملل و حکومت های همسایه ی خود خیلی بهتر، قوی تر و پیشرفته تر بودند. آنها صاحب صومعه و معبد بودند. در این بازه ی زمانی خیلی از پیامبران کلام خدا را با مردم در میان می گذاشتند. در کتاب مزامیر که داوود اول شروع به نوشتن آن کرد، به همه ی این موارد اشاره شد. دلیل اینکه خداوند پیامبران زیادی فرستاد این بود که، بنی اسرائیل رفته رفته در چاه گناهانشان غرق می شدند. آنها شروع به پرستش بت ها کردند و ده فرمان را نادیده گرفتند. به خاطر همین هم خداوند برای اینکه به آنها هشدار دهد، پیامبران زیادی فرستاد. این پیامبران پیشگویی هایی که موسی در مورد لعنت و بلایا کرده بود را، به بنی اسرائیل یادآوری کردند. با همه ی این ها، بنی اسرائیل به آنها گوش ندادند. سرانجام در 600 سال قبل میلاد، آن بلایا طبق پیشگویی های موسی بر سر قوم اسرائیل آمد. پادشاه قدرتمند بابل، نبوکدنَصَر به پادشاهی رسید. در این هنگام پیشگویی ها به واقعیت پیوست:

“خداوند قومی را که زبان ایشان را نمی‌دانید از آن سوی دنیا مانند عقاب بر سر شما فرود می‌آورد. آنها مردمانی سنگدل خواهند بود که به پیر و جوان رحم نخواهند کرد. ایشان غلّه و رمهٔ شما را خواهند خورد و شما از گرسنگی می‌میرید. ایشان برای شما هیچ غلّه، شراب، روغن زیتون و گاو و گوسفند باقی نخواهند گذاشت و شما خواهید مرد. ایشان همهٔ شهرهای شما را محاصره خواهند کرد تا دیوارهای بلند و مستحکمی را که به آن توکّل دارید، در تمام سرزمین فرو ریزند و آنها شما را در تمام شهرهای سرزمینی که خداوند خدایتان به شما داده است، محاصره خواهند کرد.” 

تثنیه  52-49: 28

نبوکدنَصَر اورشلیم را فتح کرد و آن را به آتش کشید. بعد از آن، معبدی که سلیمان ساخته بود را ویران کرد و تمامی قوم را به سراسر امپراتوری بابل تبعید کرد. در اورشلیم فقط قشر فقیر یهودیان ماندند:

“خداوند شما را در بین همهٔ ملّتها در سراسر جهان پراکنده خواهد کرد و در آنجا خدایان چوبی و سنگی را خدمت خواهید کرد؛ خدایانی که شما و نیاکانتان هرگز پرستش نکرده بودید. در هیچ کجا آرامش نخواهید یافت، هیچ مکانی را خانه نخواهید نامید، خداوند شما را پر از نگرانی، ناامیدی و بیچارگی خواهد ساخت.”  

تثنیه  64-63: 28

                                اشغال اورشلیم و تبعید به بابل

طبق نمودار می بینیم که، بنی اسرائیل به مدت 70 سال از سرزمین موعود تبعید می شوند. بعد از آن کوروش، پادشاه پارس، بر حکومت بابل پیروز می شود. کوروش بزرگترین و قدرتمند ترین پادشاه دنیا شد. طبق دستور وی، تمامی قوم یهود می توانند به سرزمین موعود بر گردند.

آنها هنوز به صورت مستقل زندگی نمی کردند و اسرائیل جزئی از خاک امپراطوری پارس بود. 200 سال طول کشید و این دوره به رنگ بنفش در نمودار نشان داده شده است.در طول این مدت معبد دوباره ساخته شد. این معبد، “دومین معبد” نام گذاری شد. آخرین پیامبران عهد عتیق، کلام خدا را با مردم در میان گذاشتند.

سپس اسکندر بزرگ امپراتوری پارس را فتح کرد و اسرائیل را به عنوان استان امپراتوری خود انتخاب کرد. این دوره هم 200 سال طول کشیده و در نمودار با رنگ آبی نشان داده شده است.

سپس امپراتوری روم بر امپراتوری یونان پیروز شد و امپراتوری بزرگ روم تشکیل شد. بنی اسرائیل باز هم در امپراطوری روم ساکن شدند. (در نمودار با رنگ زرد روشن مشخص شده است) عیسی مسیح در این دوره زندگی کرد. به خاطر همین در بسیاری از قسمت های انجیل از سربازان رومی و فرمانروایانش یاد شده است. در دوره ی او رومیان بر بنی اسرائیل فرمانروایی می کردند.

بنی اسرائیل مثل دوران داوود پادشاه مستقل و آزاد نبودند. دیگر ملت ها و حکومت ها آنها را اداره می کردند. آنها بعد از مرگ مسیح به ضد امپراتوری روم انقلاب کردند. برای به دست آوردن آزادی جنگ شروع شد؛ اما یهودیان شکست خوردند و رومیان به اورشلیم آمده و معبد دوم را نابود کردند. آنها یهودیان را به اسارت برده، آنها را تبعید کردند. در سراسر امپراتوری روم آنها را پخش کردند. به خاطر بزرگی این امپراطوری، یهودیان در سراسر دنیا پراکنده شدند.

70 سال بعد از میلاد مسیح، اورشلیم و معبد دوم نابود شد. یهودیان تبعید شدند. تقریبا نزدیک به 2000 سال آنها به این صورت پراکنده در سراسر دنیا زندگی کردند؛ در سرزمین هایی که خاک آنان نبود و می بینیم که تمامی پیشگویی های موسی به وقوع پیوست:

“… زندگی شما همواره در خطر خواهد بود. شب و روز، شما وحشت زده خواهید بود. شما همیشه با ترس از مرگ خواهید زیست.”  

تثنیه  28:65

بدین ترتیب، آیا لعنت های موسی به حقیقت پیوست؟ بله، تمامی پیشگویی ها. حال شاید  ما که یهودی نیستیم، این سوال  برایمان پیش بیاید:چرا خداوند اجازه داد این بلایا اتفاق بیفتد؟  چرا خداوند انقدر از دستشان عصبانی شد؟

” آنگاه جهانیان خواهند پرسید: “چرا خداوند با سرزمین ایشان چنین کرده است؟ دلیل خشم عظیم او چه بوده است؟” سپس پاسخ خواهند داد: “زیرا ایشان پیمانی را که هنگام خروج از مصر، خداوند خدای نیاکانشان با ایشان بست، شکسته‌اند. ایشان خدایان دیگری را که نمی‌شناختند، خدمت و پرستش کرده‌اند، خدایانی که خداوند پرستش آنها را منع کرده بود.”   

تثنیه 25-24: 29

این نشانه ای خیلی مهم برای ماست. ما باید حرف ها و هشدارهای پیامبران را جدی بگیریم.

ما می دانیم که با اینکه این رویداد ها در 2000 سال پیش اتفاق افتاده، اما شامل ما نیز می شود و ما نیز باید از آن درس عبرت بگیریم. برای درک بیشتر این مطلب اینجا را کلیک کنید.

بعضی اوقات از من سؤال می شود: آیا خدا واقعاً از ما اطاعت صد درصدی را مطالبه می کند؟ ما می توانیم در مورد این موضوعات در بین خود بسیار بحث کنیم، اما پاسخ نهایی رل فقط خدا می داند و می دهد. بگذارید آیاتی از تورات را که در مورد اطاعت از قانون است، یادآوری کنم. از نظر تعداد این آیه ها زیاد هستند و توجه کنید که به روشنی و به خوبی نوشته شده اند.می بینیم که در این آیات، “از تمامی دستورات من”، “اطاعت دقیق”، “تمامی قوانینم”، “با تمام وجود”، “همه چیز”، “همه سخنان من”، “همه سخنان من” و نظیرشان خیلی به کار برده شده است.

پیامبرانی که بعداً آمدند، ترتیب و قوانین اطاعت 100% از خدا را تغییر ندادند. عیسی مسیح در کتاب مقدس می گوید:

“فكر نكنید كه من آمده‌ام تا تورات و نوشته‌های انبیا را منسوخ نمایم. نیامده‌ام تا منسوخ كنم، بلكه تا به كمال برسانم. یقین بدانید كه تا آسمان و زمین بر جای هستند، هیچ حرف و نقطه‌ای از تورات از بین نخواهد رفت تا همهٔ آن به انجام برسد. پس هرگاه کسی حتّی كوچكترین احكام شریعت را بشكند و به دیگران چنین تعلیم دهد در پادشاهی آسمان پست‌ترین فرد محسوب خواهد شد. حال آنكه هرکس شریعت را نگاه دارد و به دیگران نیز چنین تعلیم دهد، در پادشاهی آسمان بزرگ خوانده خواهد شد.” 

انجیل متی 19-17 :5

حضرت محمد نیز در حدیثی چنین می گوید:

روایت عبدالله ابن عمر: .. گروهی از یهودیان آمدند و رسول خدا (ص) را به کوف دعوت کردند. … آنها گفتند: ‘ابوالقاسم ، یکی از مردان ما با زن مرتکب زناشویی شده است. پس بر آنها داوری کن. آنها یک بالشتک برای رسول خدا (ص) گذاشتند که روی آن نشست و گفت: “تورات را بیاورید”. سپس آورده شد. وی سپس بالشتک را از زیر آن بیرون کشید و تورات را روی آن قرار داد و گفت: “من به تو و به کسی که تو را نازل کردم ایمان آوردم.” کتاب

ابو داود 38 ، شماره 4434:

و این فقط معنی دارد. خداوند در بهشت – و این یک مکان کامل و مقدس است – جایی که او در آن قرار دارد. هیچ پلیس ، ارتش ، قفلی وجود نخواهد داشت – و سایر اوراق بهادار دیگری که امروز داریم تا از گناهان یکدیگر محافظت کنیم. به همین دلیل است که بهشت خواهد بود. اما برای این که یک مکان عالی باقی بماند ، فقط افراد کامل می توانند وارد شوند – کسانی که “همه” دستورات “همیشه” ، “کاملاً” و “همه چیز” را دنبال می کنند.

این همان چیزی است که تورات درباره میزان اطاعت از قانونی که لازم است می گوید.

متاسفم این خبر خوبی نیست. در حقیقت، این خبر بسیار بدی است؛ زیرا هیچ تقوایی در شما وجود ندارد ( این برای من هم صدق می کند، چون من هم در شرایط شما هستم). داشتن تقوا خیلی مهم است. این تقوا و درستکاری است که پایه و اساس پادشاهی خدا در بهشت را تشکیل می دهد. تقوا همچنین به معنای رفتار و کردار ما نیز است. هینکه دزدی نکنیم، زنا نکنیم، به پدر و مادرمون احترام بذاریم و سایر فرامینی که با هم خواندیم. این قوانین علاوه بر اینکه به ما در به دست آوردن تقوا کمک می کنند، باعث می شوند ما خداوند را درست عبادت کنیم. همچنین راه بهشت را برایمان هموار می کنند. تقوا و درستکاری برای ورود به ملکوت آسمانی خدا بسیار ضروری است. داود در این باره در کتاب مزامیر می نویسد: ” فقط صالحین وارد پادشاهی خداوند خواهند شد و بهشت در آنجا خواهد بود.”

” ای خداوند، چه کسی به خیمهٔ مقدّس تو وارد خواهد شد؟چه کسی در کوه مقدّس تو عبادت خواهد کرد؟ کسی‌که بی‌عیب، نیكوکار، راستگو و صمیمی باشد. غیبت ننماید،در حق دوستان خود بدی نکردهو به تهمت‌ها گوش ندهد. گناهکاران را حقیر شماردو نیکوکاران را احترام گذارد،به قول خود وفا کندهرچند به ضررش باشد،از رباخواری پرهیز نمایدو با رشوه گرفتن، علیه مردم بی‌گناه شهادت ندهد.کسانی‌که اینها را انجام دهند، همیشه استوار خواهند بود. از رباخواری پرهیز نمایدو با رشوه گرفتن، علیه مردم بی‌گناه شهادت ندهد.کسانی‌که اینها را انجام دهند، همیشه استوار خواهند بود.”

مزامیر 5-1: 15

گناه چیست؟

من و شما همیشه این چنین نیستیم، زیرا بعضی اوقات ما با شکستن قوانین مرتکب گناه می شویم. گناه چیست؟ کتاب بعد از تورات در عهد عتیق آن را به خوبی توضیح می دهد. در آن کتاب می گوید:

” از آن جمله هفتصد نفر چپ دست را انتخاب کردند که هر کدام از آنها مویی را با فلاخن نشانه می‌گرفتند و خطا نمی‌کردند.”

داوران6 20:1

در این آیه، استعداد سربازان توصیف شده است. نشانه ی آنها هیچگاه به خطا نمی رفت. تورات و عهد عتیق توسط پیامبران به زبان عبری نوشته شده است. در زبان عبری واژه ی ” خطا کردن “،  “יַחֲטִֽא”  است که به صورت “خاو تاو” خوانده می شود. همان کلمه ی عبری در تورات به معنای گناه نیز ترجمه می شود. به عنوان مثال، یوسف هنگامی که در مصر به بردگی فروخته شد، با همسر اربابش زنا نکرد. علی رغم التماس ها و تلاش های زن، یوسف گناه نکرد. (این در قرآن نیز ذکر شده است. نگاه کنید به سوره ی یوسف 29-22). یوسف به او گفت:

”  من ‌دارای همان ‌اختیاراتی هستم‌ كه‌ او هست‌. او هیچ ‌چیزی را به ‌غیراز تو از من ‌مضایقه‌ نكرده ‌است‌ من ‌چطور می‌توانم‌ چنین ‌كار خلافی را انجام‌ دهم‌ و علیه‌ خدا گناه‌ كنم‌؟ “

پیدایش 39:9

پس از نازل شدن ده فرمان، در تورات چنین آمد:

” موسی گفت: نترسید. خدا آمده است تا فقط شما را امتحان کند تا از او بترسید و گناه نکنید. ”  

خروج 20:20

در هر دو آیه، می بینیم همان کلمه ی عبری ” יַחֲטִֽא ” به عنوان “گناه” ترجمه شده است. “خطا نرفتن  نشانه های سربازان” و ” گناهی که یوسف نمی خواست انجامش دهد”، همگی از یک گناه حرف می زنند. خداوند به ما به روشنی گناه را توصیح می دهد. سرباز برای اینکه هدف را نشانه بگیرد، به سنگ نیاز دارد. اگر نشانه ای که گرفته به خطا برود، به هدف و مقصدش نخواهد رسید. خداوند نیز برای اهداف خاصی، ما را آفرید. ما نیز می بایست در پرستش خداوند و در روابط با یکدیگر خیلی دقت کنیم تا دچار لغزش نشویم. گناه باعث می شود که ما از هدف دور بمانیم. وقتی همه دستورات را انجام نمی دهیم، در وضعیت بدی قرار می گیریم و از هدفی که خداوند برایمان تعیین کرده منحرف می شویم.

مرگ – نتیجه ی گناه

پس نتیجه ی گناه چیست؟ در مثالی از زندگی آدم، کمی در این مورد خواندیم. هنگامی که آدم نافرمانی کرد (یکبار!)، خدا از او حیات جاودان را گرفت. به عبارت دیگر، مرگ وارد زندگی انسان شد و آدم می بایست می مرد. دوباره در داستان زنگی نوح ما تکرار نافمانی و چگونگی مجازات خدا را می بینیم. در داستان زندگی لوط نیز اتفاق مشابهی افتاد. پسر ابراهیم قرار بود قربانی شده و بمیرد. در عید پسح، در دهمین بلا در مصر پسران ارشد مردند. این  تا زمانی که خداوند با موسی صحبت می کند ادامه پیدا می کند. می خوانیم که خود خدا قبل از نوشتن ده فرمان بر روی تابلوها، به آنها دستور می دهد:

” و در روز سوم حاضر باشند. من در آن روز در مقابل چشمان همه بر کوه سینا نازل می‌شوم. در اطراف کوه حدودی معیّن کن تا مردم از آن عبور نکنند. به ایشان بگو از کوه بالا نروند و حتّی به کوه نزدیک نشوند. اگر کسی یک قدم روی کوه بگذارد، کشته خواهد شد. آن شخص باید یا سنگسار شود و یا با تیر کشته شود و کسی نباید به او دست بزند. این دستور هم برای انسان است و هم برای حیوانات که باید کشته شوند. امّا وقتی شیپور زده شود، آنگاه همه باید بالای کوه بروند.”  

خروج  12-10 : 19

این قانون در سراسر تورات وجود دارد. بعداً، بنی اسرائیل نتوانستند از خدا کاملاً اطاعت کنند و گناه کردند و  سپس به معبد وی نزدیک شدند. تصور کنید که وقتی آنان نتایج را دیدند، چقدر شوکه شدند

اعداد 13-12 : 17

هارون، برادر موسی نیز پسرهایی داشت که به دلیل  انجام گناه درگذشتند. آنها با گناه به مقدس ترین مکان خدا در معبد نزدیک شدند.

“پس از آن که دو پسر هارون، هنگامی‌ که آتش غیرمقدّسی به خداوند تقدیم می‌کردند، مُردند. خداوند به موسی فرمود: «به برادرت، هارون بگو که تنها در وقت معیّن به مقدّس ترین مکان که پشت پرده است و در آنجا صندوق پیمان و تخت رحمت قرار دارند، داخل شود. در هیچ زمان دیگر وارد آنجا نشود، مبادا بمیرد. زیرا من در ابر بالای تخت رحمت ظاهر می‌شوم.”  

لاویان 2-1 :16

بنابراین به هارون دستور داده شد كه شخصاً به جایگاه مخصوص و مقدس برود. خود خدا به هارون که کاهن  بود، فرمان داد:

” امّا وظیفهٔ کهانت، تنها مسئولیّت تو و پسرانت می‌باشد و فقط شما باید امور مربوط به قربانگاه و مقدّسترین مکان را انجام دهید. مقام کهانت، هدیهٔ خاصی است که به شما داده‌ام و اگر هرکس دیگری، به لوازم مقدّس نزدیک شود، کشته خواهد شد.” 

اعداد 18:7

بعداً می بینیم که دخترانی آمدند که برادری نداشتند. آنها خواهان ارث پدری بودند. پس نزد موسی آمدند. چرا پدر ایشان مرد؟

” پدر ما در بیابان مرد و پسری نداشت. او جزو پیروان قورح نبود که برضد خداوند سرکشی کردند. او به‌خاطر گناه خودش مُرد.”

اعداد 27:3

بنابراین یک قانون کلی وجود داشت. این قاعده در پایان تورات خلاصه می شود:

“…… هرکسی باید به سبب گناه خودش کشته شود.”  

اعداد 27:3

خداوند این قاعده را به بنی اسرائیل (و به ما) می آموزد: نتیجه گناه مرگ است.

مرحمت و لطف خداوند

پس رحمت خدا کجاست؟ در آن زمان مرحمت به چه معنایی بود؟ آیا می توانیم از این امر درس بگیریم؟ بله، البته!  مسئله ی پرهیزکاری و تقوا برای مایی که گناه می کنیم خیلی مهم است. ما قبلاً در چندین نشانه وعلامت  با رحمت آشنایی پیدا کرده ایم.اکنون به طور واضح تر در نمونه ی هارون خواهیم دید.

تبریک می گویم! شما می توانید در روز قیامت راحت باشید و آرامش داشته باشید، زیرا تمامی قوانین را رعایت کرده اید و تقوا را به دست آورده اید. من به شخصه هیچ وقت با کسی که همیشه از قانون پیروی کرده است، روبه رو نشدم. بنابراین، شما واقعاً یک انسان بزرگی هستید. اما دست از کار نکشید و تسلیم نشوید، زیرا باید تا آخر عمر این کار را انجام دهید.

همانطور که قبلا هم اشاره کردم، این “ده فرمان” هرگز از بین نرفت و هرگز اعتبارش را از دست نداد؛ زیرا به موضوعات اساسی مانند عبادت خدا، زنا نکردن، دزدی نکردن و عدالت مربوط می شوند. پیامبران بعد از موسی نیز درباره ی این فرامین توضیحاتی داده اند. در کتاب مقدس، عیسی به فریسیان و روحانیون دینی در مورد ده فرمان و چگونگی عمل به آن، اینگونه توضیح داده بود:

 سخنان عیسی مسیح در مورد ده فرمان

” به شما می گویم: بدانید كه تا نیكی شما از نیكی علما و فریسیان بیشتر نباشد، به پادشاهی آسمان وارد نخواهید شد. شنیده‌اید كه در قدیم به مردم گفته شد: “قتل نكن و هرکس مرتكب قتل شود محكوم خواهد شد. امّا من به شما می‌گویم: هرکس نسبت به برادر خود عصبانی شود، محكوم خواهد شد و هرکه برادر خود را ابلَه بخواند، به دادگاه برده خواهد شد و اگر او را “احمق” بخواند مستوجب آتش جهنم خواهد بود.  پس اگر هدیهٔ خود را به قربانگاه ببری و در آنجا به‌خاطر بیاوری كه برادرت از تو شكایتی دارد، هدیهٔ خود را جلوی قربانگاه بگذار و اول برو با برادر خود آشتی كن و آنگاه برگرد و هدیهٔ خویش را تقدیم كن. با مدّعی خود وقتی‌که هنوز در راه دادگاه هستی صلح نما وگرنه آن مدّعی تو را به دست قاضی خواهد سپرد و قاضی تو را به دست زندانبان خواهد داد و به زندان خواهی افتاد. یقین بدان كه تا ریال آخر را نپردازی، آزاد نخواهی شد. شنیده‌اید كه گفته شده: “زنا نكن”. امّا من به شما می‌گویم هرگاه مردی از روی شهوت به زنی نگاه كند در دل خود با او زنا كرده است. پس اگر چشم راست تو باعث گمراهی تو می‌شود، آن را بیرون آور و دورانداز؛ زیرا بهتر است كه عضوی از بدن خود را از دست بدهی تا اینكه با تمام بدن به جهنم افكنده شوی. اگر دست راستت تو را گمراه می‌سازد، آن را ببر و دور انداز؛ زیرا بهتر است كه عضوی از بدن خود را از دست بدهی تا اینكه با تمام بدن به جهنم بیفتی.”

متی 30-20 :5

حواریون عیسی مسیح نیز در مورد بت پرستی آموزش می دادند. آنها می گفتند که بت پرستی تنها پرستش بت  نیست بلکه پرستش هر چیزی جز خدا است. این موضوع در مورد پول نیز صدق می کند. همچنین حرص و طمع نیز نوعی بت پرستی است.

” بنابراین، تمایلات دنیوی یعنی زنا، ناپاكی، هوی و هوس، شهوت و طمع را (كه یک نوع بت‌پرستی است) در خود نابود سازید.”

کولسیان 3:5

” پسندیده نیست كه سخنان ركیک و یا حرفهای بی‌معنی یا زشت بكار ببرید، بلكه در عوض باید خدا را شكر كنید. خاطر‌جمع باشید كه تمام اشخاص زناكار و بی‌عفّت یا طمع‌كار (زیرا طمع‌كاری یک نوع بت‌پرستی است.) هرگز در پادشاهی مسیح و خدا سهمی نخواهند داشت.  اجازه ندهید كسی با دلایل پوچ خود شما را فریب دهد؛ زیرا به علّت این چیزهاست كه غضب خدا بر افرادی كه مطیع او نیستند وارد خواهد آمد.”  

افسسیان 6-4 :5

این نصیحت ها مربوط به اعمال و رفتار هایی است که در ظاهر انجام می شود و همچنین به انگیزه ها و اهداف درونی ما ربط دارد که آن را فقط خدا می بیند. این امر قانون را حتی سخت تر می کند.

دوباره نگاهی به جواب خود بیاندازید. اگر مطمئن هستید که تمامی قوانین را رعایت می کنید، دیگر نیازی به انجیل ندارید.

ادامه مطالعه و یا درک کتاب مقدس فایده ای ندارد. زیرا انجیل نه فقط برای کسانی که قانون را رعایت می کنند بلکه برای کسانی است که این دستورات الهی را رعایت نمی کنند. عیسی مسیح این را اینطور توضیح می دهد:

” هنگامی‌که عیسی در خانهٔ او بر سر سفره نشسته بود بسیاری از خطاكاران و باجگیران و اشخاص دیگر آمدند و با عیسی و شاگردانش سر یک سفره نشستند. فریسیان این را دیده به شاگردان عیسی گفتند: «چرا استاد شما با باجگیران و خطاكاران غذا می‌خورد؟  عیسی سخن آنان را شنیده گفت: «بیماران به طبیب احتیاج دارند، نه تندرستان.  بروید و معنی این كلام را بفهمید: “من رحمت می‌خواهم نه قربانی” زیرا من نیامدم تا پرهیزكاران را دعوت كنم بلكه گناهكاران را.” 

انجیل متی 13-10: 9