سوره ی السجده در مورد کسانی که از صمیم قلب دعا می کنند و پاداشی که خواهند گرفت، می نویسد:
“هيچ كس نمى داند چه چيز از آنچه روشنى بخش ديدگان است به [پاداش] آنچه انجام مى دادند براى آنان پنهان كرده ام.”
سوره ی السجده، آیه ی 17
سوره ی الرحمن، 31 بار این سوال را مطرح می کند:
“اى گروه جنيان و انسيان، اگر مى توانيد از كرانه هاى آسمانها و زمين به بيرون رخنه كنيد. پس رخنه كنيد [ولى] جز با [به دست آوردن] تسلطى رخنه نمى كنيد. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. بر سر شما شراره هايى از [نوع] تفته آهن و مس فرو فرستاده خواهد شد و [از كسى] يارى نتوانيد طلبيد. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. پس آنگاه كه آسمان از هم شكافد و چون چرم گلگون گردد. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. در آن روز هيچ انس و جنى از گناهش پرسيده نشود. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد.تبهكاران از سيمايشان شناخته مى شوند و از پيشانى و پايشان بگيرند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. اين است همان جهنمى كه تبهكاران آن را دروغ مى خواندند. ميان [آتش] و ميان آب جوشان سرگردان باشند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد و هر كس را كه از مقام پروردگارش بترسد دو باغ است. پس كداميك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد كه داراى شاخسارانند، پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. در آن دو [باغ] دو چشمه روان است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. در آن دو [باغ] از هر ميوه اى دو گونه است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. بر بسترهايى كه آستر آنها از ابريشم درشتبافت است تكيه آنند و چيدن ميوه [از] آن دو باغ [به آسانى] در دسترس است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. در آن [باغها دلبرانى] فروهشته نگاهند كه دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. گويى كه آنها ياقوت و مرجانند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. مگر پاداش احسان جز احسان است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد و غير از آن دو [باغ] دو باغ [ديگر نيز] هست. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد كه از [شدت] سبزى سيه گون مى نمايد. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. در آن دو [باغ] دو چشمه همواره جوشان است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. در آن دو ميوه و خرما و انار است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. در آنجا [زنانى] نكوخوى و نكورويند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. حورانى پرده نشين در [دل] خيمه ها. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. دست هيچ انس و جنى پيش از ايشان به آنها نرسيده است. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد. بر بالش سبز و فرش نيكو تكيه زده اند. پس كدام يك از نعمتهاى پروردگارتان را منكريد.”
سوره ی الرحمن، آیه ی 33 تا 77
اگر این نعمت ها برای صالحان و درستکاران آماده می شود، چه کسی آنها را نمی خواهد؟ قبول نکردن این همه نعمت، احمقانه خواهد بود. عیسی مسیح در یکی از مثال هایش، درباره ی خطر قبول نکردن نعمت هایی که خداوند برای ما آماده کرده است، صحبت می کند. اما قبل از بررسی آن مثال عیسی مسیح، می خواهم به شما اطلاعاتی بدهم.
ما دیدیم که عیسی مسیح چگونه با صلاحیت و قدرتی که داشت، مریضی ها را شفا می داد و حتی طبیعت را کنترل می کرد. عیسی همچنین در باره ی پادشاهی خدا به مردم تعلیم می داد. چندین پیامبر در کتاب عهد عتیق، در مورد پادشاهی آینده ی خدا نوشتند. عیسی مسیح با استناد به این پیشگویی ها، نزدیک بودن پادشاهی خداوند را به مردم تعلیم می داد.
در ابتدا، عیسی مسیح در موعظه ای که در کوه کرد، نشان داد كه در پادشاهی خدا، مردم باید یكدیگر را دوست داشته باشند. به بدبختی، مرگ، بی عدالتی و وحشتی که در دنیای امروز موجود است، فکر کنید (کافی است به اخبار نگاه کنید). دلیل این همه حوادث ناگوار این است که ما به تعلیم عشق و دوست داشتن عیسی مسیح گوش نمی دهیم. اگر زندگی در پادشاهی خدا با وحشتی که در این جهان است متفاوته، برای ورود به پادشاهی او باید یکدیگر را دوست داشته باشیم.
مثالی از حکایت مهمانی بزرگ
تعداد بسیار کمی از مردم طبق آموزه های مسیح زندگی می کنند. بنابراین ممکن است فکر کنید که کمتر کسی به پادشاهی خدا دعوت شده است. اما اینطور نیست. عیسی مسیح برای نشان دادن مقیاس دعوت به پادشاهی خداوند، مثالی از مهمانی بزرگ را زد. اما این مثال آنطور که تصور می کنیم نیست. انجیل می نویسد:
” یكی از حاضران، بعد از شنیدن این سخنان به او عرض كرد: «خوشا به حال آن کسیکه در پادشاهی خدا سر سفره بنشیند.» امّا عیسی پاسخ داد: «مردی ضیافت شام بزرگی ترتیب داد و عدّهٔ زیادی را دعوت كرد. در وقت شام، غلام خود را با پیغامی پیش مهمانان فرستاد كه حالا بیایید، همهچیز حاضر است. امّا همه شروع به عذر آوردن كردند. اولی گفت: “من قطعه زمینی خریدهام و باید بروم آن را ببینم. لطفاً عذر مرا بپذیر.” دومی گفت: “من پنج جفت گاو خریدهام و حالا میروم آنها را امتحان كنم. لطفاً مرا معذور بدار.” نفر بعدی گفت: “من تازه زن گرفتهام و به این سبب نمیتوانم بیایم.” وقتی آن غلام برگشت و موضوع را به اطّلاع ارباب خود رسانید، ارباب عصبانی شد و به او گفت: “زود به کوچهها و پسکوچههای شهر برو و بینوایان و مفلوجان و كورها و شلها را پیش من بیاور.” بعداً غلام گفت: “ارباب، امر تو اطاعت شد و هنوز هم، جا هست.” ارباب جواب داد: “به شاهراه ها و كوچه باغها برو و با اصرار همه را دعوت كن كه بیایند تا خانهٔ من پُر شود. بدانید كه هیچیک از آن کسانیکه دعوت كرده بودم مزهٔ این شام را نخواهد چشید.”»
انجیل لوقا 24-15: 14
این داستان با تصور ما مغایرت دارد. اولا، ممکن است فکر کنیم که خداوند بسیاری از افراد را به پادشاهی خود دعوت نخواهد کرد، زیرا تعداد بسیار کمی از افراد شایسته آن هستند. اما اینطور فکر کردن درست نیست. افراد زیادی به ضیافت دعوت شدند. ارباب (که خدا را در این مثال تمثیل می کند) افراد زیادی را در مهمانی خود می خواهد.
اما چیزی غیر منتظره در اینجا اتفاق می افتد. تعداد کمی از دعوت شدگان به مهمانی می آیند. خیلی از آنها بهانه هایی برای نیامدن آوردند. این بهانه ها را در نظر بگیرید. چه کسی گاو را بدون بررسی می خرد؟ چه کسی بدون تحقیق قطعه زمین می خرد؟ این بهانه ها انگیزه ی میهمانان را آشکار می کند: آنها به چیزهای دیگری علاقه مندند، نه به پادشاهی خدا.
ممکن است فکر کنیم که خداوند ناامید است زیرا تعداد کمی از افراد دعوت شده به مهمانی آمده اند، اما این طور نیست. بر خلاف مردم، ارباب افرادی را دعوت می کند که ما آنها را شایسته یک جشن بزرگ نمی دانیم. او فقراء، معلولین، نابینا و لنگان را دعوت میکند. تعداد دعوت شدگان بیشتر از آنچه تصور می کنیم، است. افرادی که حتی شاید به ذهنمان خطور نکنند، دعوت شده اند. حتی کسانی را که ما نمی خواهیم به خانه ی خود دعوت کنیم.
اینبار این دعوت شدگان می آیند! آنها هیچ سرگرمی دیگری ندارند. بنابراین، آنها به مهمانی می آیند. پادشاهی خدا پر می شود و اراده ی خداوند انجام می شود!
عیسی مسیح از گفتن این مثال هدفی داشت. او از ما می خواهد كه از خود بپرسیم: “اگر من به پادشاهی خدا دعوت شده باشم، آیا آن را می پذیرم؟” یا اینکه به چیز دیگری علاقه مند هستم، چیز دیگری را دوست دارم و به یک بهانه ای به مهمانی نمی آیم؟ حقیقت این است که شما به ضیافت این پادشاهی دعوت شده اید. اکثر ما این دعوت را رد می کنیم. ما آشکارا “نه” نمی گوییم، اما با بهانه ای از رفتن به این مهمانی خودداری می کنیم. دلیل رد آن، توجه و علاقه به چیزهای دیگر است. دلیل در این مثل عشق به چیزهای دیگر است. اولین کسانی که دعوت شدند، کسانی بودند که چیزهای این دنیا را بیشتر از ملکوت خدا دوست داشتند. به عنوان مثال، چیزهایی مثل “زمین”، “گاو” و “ازدواج”.
مثالی از مومنی که تبرئه نشده است
برخی از ما چیزهای این دنیا را بیشتر از پادشاهی خدا دوست داریم، بنابراین ما دعوت را رد می کنیم. برخی از ما دینداری خود را دوست داریم و به آن اعتماد می کنیم. عیسی مسیح، از مؤمنی که کاهن بود، مثال زد:
” همچنین عیسی برای کسانیکه از نیكی خود مطمئن بودند و سایرین را از خود پستتر میشمردند این مَثَل را آورده گفت: «دو نفر برای دعا به معبد بزرگ رفتند، یكی فریسی و دیگری باجگیر بود. آن فریسی ایستاد و با خود دعا كرد و گفت: “ای خدا، تو را شكر میکنم كه مانند سایرین، حریص و نادرست و زناكار و یا مانند این باجگیر نیستم. هفتهای دو بار روزه میگیرم. دهیک همهٔ چیزهایی را كه به دست میآورم میدهم. “امّا آن باجگیر دور ایستاد و جرأت نگاه كردن به آسمان را نداشت بلكه به سینهٔ خود میزد و میگفت: “ای خدا، به من گناهكار ترحّم كن!” بدانید كه این باجگیر بخشوده شده به خانه رفت و نه آن دیگری. هرکه خود را بزرگ نماید خوار خواهد شد و هرکه خود را فروتن سازد سرافراز خواهد گردید.»”
انجیل لوقا 14-9: 18
در اینجا یک فریسی را می بینیم، که در مقام یک کاهن و روحانی است. او به دلیل تلاشهای دینی و کرامتش ظاهرا عالی و کامل به نظر می رسید. او مرتب روزه می گرفت و زکاتش را می پرداخت. با این حال، این کاهن به خودش اعتماد داشت و به خودش تکیه کرده بود. اما ابراهیم پیامبر، اینگونه نبود. ابراهیم به خاطر ایمانش به وعده ی خداوند، صالح به شمار آمد. در اصل، مأمور جمع آوری مالیات (که در آن زمان به ماموران مالیات بد نگاه می کردند) با فروتنی از خداوند رحمت می خواست و ایمانش باعث شد بخشیده شود و به عنوان یک انسان صالح به خانه برود. رابطه ی او با خدا بهبود یافت. اما فریسی که فکر می کرد با خدا رابطه ی خوبی دارد، در گناهش باقی ماند.
بدین ترتیب عیسی مسیح از من و شما سؤال می کند: آیا ما واقعاً پادشاهی خدا را می خواهیم؟ یا این که پادشاهی خداوند برای ما مانند دیگر سرگرمی هایمان است. عیسی سؤال دیگری از ما می پرسد: به چه چیزی بیشتر اعتماد داریم؟ به خودمان یا به رحمت خدا؟
خیلی مهم است که به این سؤالات به درستی پاسخ دهید. در غیر این صورت، ما تعلیم بعدی عیسی مسیح را نخواهیم فهمید. ما به پاکی درونی احتیاج داریم.