سوره ی المنافقون در مورد اشخاصی که به حضرت محمد دروغ گفته اند، می نویسد:
“چون منافقان نزد تو آيند گويند گواهى مى دهيم كه تو واقعا پيامبر خدايى و خدا [هم] مى داند كه تو واقعا پيامبر او هستى و خدا گواهى مى دهد كه مردم دوچهره سخت دروغگويند. سوگندهاى خود را [چون] سپرى بر خود گرفته و [مردم را] از راه خدا بازداشته اند راستى كه آنان چه بد مى كنند.”
سوره ی المنافقون، آیه ی 1 تا 2
سوره ی الزمر، درباره ی شهادت می نویسد:
“و زمين به نور پروردگارش روشن گردد و كارنامه [اعمال در ميان] نهاده شود و پيامبران و شاهدان را بياورند و ميانشان به حق داورى گردد و مورد ستم قرار نگيرند.”
سوره ی الزمر، آیه ی 69
در دورانی که عیسی مسیح زندگی می کرد، به کسانی که شاهد واقعی بودند، عنوان “شهید” می دادند. شهید شخصی است که شاهد حقیقت است. عیسی مسیح شاگردان خود را “شاهدان” می خواند:
“امّا وقتی روحالقدس بر شما نازل شود قدرت خواهید یافت و در اورشلیم و تمام یهودیه و سامره و تا دورافتادهترین نقاط عالم شاهدان من خواهید بود.»”
اعمال رسولان، 1:8
کلمه ی “شهید” متعلق به کسانی بود که شهادت درست می دادند و حقیقت را می گفتند.
امروزه از کلمه ی “شهید” بسیار استفاده می شود. شخصی را که در جنگ کشته می شود نیز، “شهید” می نامند. کسانی که در یک اختلاف مذهبی می میرند نیز “شهید” نامیده می شوند و این “شهیدان” را طرف مقابل، یعنی دشمن، “کافر” می نامد.
آیا این درست است؟ کتاب انجیل در مورد کشته شدن یحیی تعمید دهنده می نویسد. در آن زمان که یحیی نبی به قتل رسید، عیسی مسیح در حال خدمت به انسان ها بود. عیسی مسیح این حادثه را اینگونه شرح می دهد:
” در این وقت اخبار مربوط به عیسی به اطّلاع هیرودیس پادشاه رسید. او به ملازمان خود گفت: «این مرد همان یحیای تعمیددهنده است كه پس از مرگ زنده شده است و به همین جهت معجزات بزرگی از او به ظهور میرسد.» زیرا هیرودیس بهخاطر هیرودیا كه زن برادرش فیلیپُس بود، یحیی را گرفته و دست و پای او را در بند نهاده و به زندان انداخته بود. چون یحیی به هیرودیس گفته بود: «تو حق نداری با این زن ازدواج كنی.» هیرودیس میخواست او را بكُشد امّا از مردم میترسید، زیرا در نظر مردم یحیی یک نبی بود. ولی در موقع جشن تولّد هیرودیس، دختر هیرودیا در برابر مهمانان رقصید و هیرودیس آنقدر از رقص او خوشحال شد، كه قسم خورد هرچه بخواهد به او بدهد. او با راهنمایی مادرش گفت: «سر یحیای تعمیددهنده را همین حالا در داخل یک سینی به من بده.» پادشاه از شنیدن این سخن ناراحت شد، ولی به پاس سوگند خود و بهخاطر مهمانانش دستور داد كه سر یحیی را به او بدهند. او کسانی را به زندان فرستاده سر یحیی را از تن جدا كرد و سر او را كه در داخل سینی بود، آورده به دختر دادند و او آن را نزد مادر خود برد. سپس شاگردان یحیی آمده بدن او را بردند و آن را به خاک سپردند. پس از آن آنها به نزد عیسی رفتند و به او خبر دادند.”
انجیل متی، 12-1: 14
ابتدا می بینیم که یحیی نبی دستگیر شد. پادشاه (هیرودیس) با همسر برادرش ازدواج کرده بود. این رفتار هیرودیس، برخلاف احکام شریعت موسی بود. یحیی نبی به همه گفته بود که این کار او، گناه و خطای بزرگی است. پادشاه به جای اطاعت از یحیی نبی، او را به زندان انداخت. همسر پادشاه از موقعیتی که داشت و از وضیعتی که پیش آمده بود، استفاده کرد و خواستار مرگ یحیی نبی شد. در یک ضیافت، دختر ارشد او، در مقابل پادشاهان و اشراف رقصید. پادشاه رقص دخترش را پسندید و قسم خورد، آنچه را که دخترش بخواهد، به او بدهد. همسر پادشاه به دخترش گفت که سر یحیی نبی را از پدرش بخواهد. بدین ترتیب، یحیی نبی یا همان یحیی تعمید دهنده، که به دلیل گفتن حقیقت در زندان به سر می برد، اعدام شد؛ زیرا پادشاه مجذوب رقص شهوانی دخترش شده بود.
ما همچنین می بینیم که یحیی نبی با کسی دشمنی نداشت و با کسی نجنگید؛ او سعی نکرد که پادشاه را بکشد. او فقط حقیقت را گفت. اگرچه قدرت دفاع از خود را نداشت، اما از هشدار دادن به پادشاه گناهكار نترسید. او حقیقت را می گفت زیرا او عاشق قانون شریعت موسی بود. این برای ما، مثال خوبی است که نشان می دهد چگونه باید بجنگیم (با گفتن حقیقت) و برای چه باید مبارزه کنیم (حقیقت انبیا). یحیی نبی سعی نکرد تا پادشاه را بکشد؛ او انقلاب نکرد و یا باعث به وجود آمدن جنگی نشد. او فقط، خیلی ساده، حقیقت را بیان کرد.
نتیجه ی شهید و کشته شدن یحیی نبی
رفتار او بسیار تاثیرگذار بود. هیرودیس پادشاه، دچار عذاب وجدان شد. هنگامی که تعالیم عیسی مسیح به گوشش رسید، فکر کرد که یحیی نبی زنده شده است.
درمورد کشته شدن وحشتناک یحیی نبی توسط هیرودیس پادشاه، سوره ی فیل اینگونه می نویسد:
“مگر نديدى پروردگارت با فيلداران چه كرد؟ آيا نيرنگشان را بر باد نداد؟ و بر سر آنها دسته دسته پرندگانى ا بابيل فرستاد، [كه] بر آنان سنگهايى از گل [سخت] مى افكندند.”
سوره ی الفیل، آیه ی 1 تا 4
عیسی مسیح درباره ی یحیی چنین می فرماید:
” درحالیکه شاگردان یحیی از آنجا میرفتند، عیسی دربارهٔ یحیی شروع به صحبت كرد و به مردمی كه در اطراف او ایستاده بودند گفت: «برای دیدن چه چیزی به بیابان رفتید؟ برای تماشای نیای كه از باد میلرزد؟ پس برای دیدن چه چیز رفتید؟ برای دیدن مردی كه لباسهای ابریشمی و گرانبها پوشیده بود؟ مسلّماً جای چنین افرادی در کاخهای سلطنتی است. پس شما برای دیدن چه چیزی از شهر بیرون رفتید؟ برای دیدن یک نبی؟ آری، به شما میگویم كه او از یک نبی هم بالاتر است. او کسی است كه کتابمقدّس دربارهٔ وی میفرماید: “این است قاصد من كه او را پیش روی تو میفرستم و او راه را برای آمدن تو آماده خواهد ساخت.” بدانید كه كسی بزرگتر از یحیی به دنیا نیامده است. با وجود این كوچكترین شخص در پادشاهی آسمان از او بزرگتر است. از زمان یحیی تعمیددهنده تا به امروز پادشاهی آسمان مورد حملات سخت قرار گرفته و زورمندان برای دست یافتن به آن كوشش مینمایند. همهٔ انبیا و تورات تا ظهور یحیی دربارهٔ پادشاهی خدا پیشگویی کردهاند. اگر اینها را قبول دارید، باید بدانید كه یحیی همان الیاس موعود است. اگر گوش شنوا دارید بشنوید.”
انجیل متی 15-7: 11
مسیح تأیید می کند که یحیی نبی پیامبر بزرگی بوده است. او همچنین اذعان می کند که یحیی نبی، “همان کسی است که طبق پیشگویی ها و نبوت ها، می بایست راه را آماده کند“. یحیی نبی، در ملکوت خداوند است. اما هیرودیس پادشاه، بخاطر نافرمانی از احکام و دستورات خداوند و پیامبر او، وارد این ملکوت نشد.
در زمان زندگی یحیی نبی، جانیانی زندگی می کردند که مرتکب هرگونه جرمی می شدند. امروزه هم شاهد وجود چنین انسان هایی هستیم. این افراد حتی در مقابل احکام و ملکوت خداوند مقاومت و مبارزه می کنند. با این وجود آنها شکست می خورند و حتی اجازه ی ورود به ملکوت خدا را دریافت نمی کنند. برای راه یافتن به پادشاهی خداوند، می بایست قدم در راه یحیی نبی گذاشت. یحیی تعمید دهنده و یا همان یحیی نبی، شاهد واقعی بود. ما باید او را به عنوان الگوی خود انتخاب کنیم.