سلام علیکم. این وب سایت در مورد کتاب مقدس انجیل است. کتاب مقدس انجیل به خبر خوش نیز معروف است؛ معنای واقعی کلمه ی انجیل “خبر خوش” است. این خبر دیگه در زندگیتان تاثئر خود را گذاشته است. در طول دوران امپراتوری روم، این خبر خوش منجر به تغییرات انقلابی در تمام اروپا، خاورمیانه، آسیا و آفریقا شد. این خبر خوش، جهان را به گونه ای تغییر داد که چه بخواهیم و چه نخواهیم تأثیرات آن همچنان بر زندگی ما خواهد بود. کتاب مقدس باعث ایجاد کتاب ها، علائم نگارشی و حروف بزرگ و کوچک شد. افرادی که از تأثیر این کتاب در جامعه مطلع شدند، دانشگاه ها، بیمارستان ها و حتی پرورشگاه ها را تأسیس کردند.این کتاب راه صلح را به مردم در سراسر جهان می آموزد.
حضرت محمد (ص) با احترام درباره ی کتاب مقدس در قرآن صحبت می کند. همانطور که در برخی از مقالات این وب سایت خواهیم دید، او و پیروانش، همچنین به کتابهایی که قبل از کتاب انجیل آمده اند نیز احترام می گذارند. اگر حضرت محمد (ص) الگوی مسلمانان است، آیا مسلمانان نباید با این کتاب ها آشنا شوند؟
امروز چیزهای زیادی تغییر کرده است. کتاب مقدس (یا انجیل) خبر خوش را به مردم منتقل نمی کند؛ زیرا که بسیاری از مردم این کتاب را متعلق به مسیحیت یا کشور های غرب می دانند. این درست نیست. کتاب مقدس انجیل برای همه افرادی که به خدا ایمان دارند، نوشته شده است. به خاطر داشته باشید که کتاب انجیل در شرق نوشته شده است ، نه غرب.
اگرچه مردم مخالف کتاب انجیل نیستند، اما توجه زیادی نیز به آن نمی کنند. آیا کتاب قرآن، جایگزین کتاب انجیل شده است؟ گاهی اوقات به موضوع تغییر انجیل فکر می کنیم. ما آنقدر در زندگی خود مشغول هستیم که بعضی اوقات وقت نداریم دقیقاً انجیل را مورد بررسی قرار بدهیم. بنابراین، بسیاری از یهودیان، مسلمانان و حتی مسیحیان فرصت مطالعه و بررسی دقیق کتب مقدس الهی (از جمله انجیل) را از دست دادند.
ما به همین دلیل این وب سایت را درست کردیم. هدف ما این است که امکاناتی برای درک بهتر کتاب مقدس را برای شما به وجود آوریم. این وب سایت همچنین به سوالات ما در مورد کتاب مقدس پاسخ خواهد داد. اگر این اولین بازدید شما از این وب سایت است با خواندن مقاله ی “در مورد خودم” شروع کنید؛ در آن مقاله من درباره ی تأثیر کتاب مقدس در من و زندگیم مطالبی را نوشته ام. امیدوارم که شما به تمامی مقاله های این وب سایت نگاه خواهید کرد، اطلاعات به دست آمده از آن ها را ارزیابی کرده و با بررسی کتاب انجیل، یک سفر تحقیقاتی پرماجرا را آغاز خواهید کرد.
من – در Muskoka زیبا ، ON ، کانادا
این من هستم- در طبیعت زیبای شهرستان موسکوکا (یک منطقهٔ مسکونی در کانادا است که در انتاریو)
کتاب انجیل برای من خیلی ارزشمند است؛ لذا می خواهم با شما مطالبی را به اشتراک بگذارم که فکر می کنم به شما در فهم آسان مقالات موجود در این وب سایت کمک می کند. من در دانشگاه تورنتو، نیوبرانزیک و آکادیا تحصیل کردم؛ من مهندسم و بیشتر سر و کارم با برنامه های کامپیوتری و مدل سازی ریاضی است).
اضطرابی که در دوران خوش جوانی همیشه همراهم بود
من در خانواده ای نسبتا مرفه ای بزرگ شدم. پدر و مادرم تحصیل کرده بودند. هنگامی که من بچه بودم، خانواده ام از سوئد به کانادا نقل مکان کردند. ما در چند کشور دیگر هم زندگی کردیم و بدین ترتیب سال های کودکی و نوجوانی من در این کشور ها گذشت. کشورهایی مثل الجزایر، آلمان و کامرون. برای تحصیل در دانشگاه به کانادا برگشتم. من هم مانند بقیه می خواستم (و هنوز هم می خواهم) در کنار دیگران، به خصوص خانواده و دوستانم زندگی پر از خوشبختی و آرامش، معنادار و هدفمند داشته باشم.
زندگی در کشور های متفاوت، مرا با ادیان و جوامع مختلف آشنا کرد. من به عنوان یک کتاب دوست، با دیدگاه های مختلفی در مورد چگونگی یافتن حقیقت و زندگی کامل آشنا شدم. نتیجه ی مشاهدات من بدین صورت بود: علیرغم ثروت فراوان (به ویژه در غرب)، فناوری پیشرفته و آزادی انتخاب، احساس خوشبختی موقت به همراه می آوردند. من همچنین متوجه شدم که روابط خانوادگی نسبت به گذشته خیلی سردتر شده است. کوتاه تر از گذشته است. این جمله را نیز شنیدم: “اگر کمی بیشتر به دست آوریم، کاملاً خوشحال خواهیم شد”. “این به دست آوردن” به چه چیزی اشاره داشت؟ چه چیزهایی را بیشتر می توانیم بدست آوریم؟ پول و ثروت یا علم و دانش؟ فناوری؟ تفریح؟ جایگاه بهتر در جامعه؟ کدامیک؟
در سنین جوانی، این سوالات مرا آزار می دادند. از آنجا که پدرم به عنوان مهندس، در کشور الجزایر شغل مشاور را انجام می داد، با دیگر جوانان ثروتمند و تحصیل کرده ی غربی دوست بودم. با همه ی اینها، اما زندگی بسیار ساده به نظر می رسید و برای سرگرم شدن نیاز به چیز های بسیار نبود. من و دوستانم در حسرت زندگی که در کشور های خود داشتیم ( در غرب) بودیم. (در حسرت غذا های خوب، فرصت ها، داشتن آزادی های مختلف و حتی تلویزیون). اگر آنها را داشته بودیم، واقعا “راضی” می شدیم. اما بعد از مدت کوتاهی که به کانادا یا اروپا رفتم، آن حس ناراحتی را، قوی تر از قبل در خود حس کردم. من همچنین به انسان هایی که در این کشورها زندگی می کردند، توجه کردم؛ اگرچه آنها چیزهای زیادی داشتند، اما همیشه آن حس احتیاج و نیاز را با خود به همراه داشتند.
فکر کردم “اگر که یک دوست دختر داشته باشم” خوشحال خواهم شد و با یک دختر دوست شدم؛ مدتی از این حس راضی بودم اما بعد از چند ماه دوباره حس نارضایتی و اضطراب برگشت. با خود فکر کردم که “اگر مدرسه را تمام کنم، خوشحال خواهم شد”. مدرسه تمام شد اما آن حس خوشحالی دیری نپایید که از بین رفت. بعد از آن فکر کردم که “اگر گواهینامه ی رانندگی بگیرم و رانندگی کنم، این حال مرا خوب خواهد کرد”. در آن دوران، از بزرگتر ها می شنیدم که:” اگر زمان بازنشستگی شان برسد، روز های خوبشان خواهد رسید”. اما آیا این چنین بود؟ ما زندگی خود را وقف پیگیری آرزوهایمان می کنیم، یکی پس از دیگری! بعد روزی می بینیم که زندگی تمام شده است! چقدر بی معنی!
گرچه در غرب جامعه عمدتاً سکولار و حتی خداناباور بود، من به خدا ایمان آوردم. باورنکردنی بود که دنیا و هر آنچه در آن بود، از این فرصت استفاده نمی کردند. علی رغم ظاهر دیندارم، در باطن، جنگ داخلی ادامه داشت و من همانطور که در بالا اشاره کردم، سعی می کردم که با فکر کردن به چیزهای جدید، از شر آن خلاص شوم؛ نتیجه ی این کارها، شکست خوردنم بود. من یک زندگی مخفی داشتم که هیچ کس دیگری درباره ی آن چیزی نمی دانست؛ این زندگی مخفی پر بود از حسادت(من هر آنچه که دیگران داشتند را می خواستم)، دروغ (بیشتر اوقات حقیقت را پنهان می کردم)، مشاجره و دعوا(با اعضای خانواده ام به راحتی درگیر می شدم)، بی اخلاقی جنسی (در تلویزیون، اینترنت یا کتابها و مجلات، حتی در ذهنم) و خودخواهی و خود بینی. اگرچه مردم این قسمت از زندگی من را نمی دیدند، اما خدا شاهد آن بود؛ به همین دلیل هم از داخل به هم ریخته بودم. در حقیقت، اگر به خدا ایمان نداشتم، راحت تر با این قضیه کنار می آمدم و احساس گناه و شرم را نادیده می گرفتم. در کتاب مزامیر، فصل 119، داوود نبی چنین می پرسد: “چگونه یک جوان می تواند راه خود را تمیز نگه دارد؟” (کتاب مزامیر، 9: 911). با اینکه سعی می کردم بیشتر دعا کنم، گناهانم را انکار کنم و در جلسات مذهبی بیشتر شرکت کنم، آشفتگی درونی ام برطرف نمی شد و مرا عذاب می داد.
حکمت سلیمان نبی
در این مدتی که از این وضیعت پیش آمده عذاب می کشیدم، نوشته های سلیمان نبی به کمکم رسید. سلیمان نبی، پسر داوود نبی، پادشاه اسرائیل باستان، بود؛ او به خاطر خرد و حکمتش شهرت جهانی داشت. او نویسنده ی چندین کتاب عهد عتیق است. او در کتاب هایش، اضطراب و عذابی را که می کشیدم، توصیف کرده بود. به آیات زیر توجه کنید:
” به خود گفتم: عیش و عشرت را تجربه میکنم و از زندگی لذّت میبرم، امّا دیدم که آن هم بیهوده است. همچنین دریافتم که خنده و شادی نیز احمقانه و بیفایده است. هرچند از دل مشتاق کسب حکمت بودم، تصمیم گرفتم که خود را با شراب شادمان سازم و حماقت را امتحان کنم و فکر کردم که این بهترین راهی است که انسان میتواند، زندگی کوتاه خود را سپری کند. کارهای بزرگی انجام دادم. برای خود خانهها ساختم و تاکستانها غرس نمودم. باغهای پر از گل ساختم و در آنها از هر نوع درخت میوه دار نشاندم و آب انبارهای بزرگ برای آبیاری آنها ساختم. غلامان و کنیزان بسیار خریدم و صاحب غلامان و کنیزان خانه زاد شدم. هیچ یک از کسانیکه پیش از من در اورشلیم حکومت میکردند، به اندازهٔ من گلّه و رمه و دارایی نداشتند. نقره و طلا و گنجینههای پادشاهانی را که من بر سرزمینشان حکومت میکردم، برای خود جمع کردم. سرایندگان مرد و زن برای سرگرمی من میسراییدند. هر قدر که دلم میخواست، برای خود زنهای زیبا گرفتم. بلی، من شخص بزرگی بودم، بزرگتر از همهٔ کسانیکه قبل از من در اورشلیم زندگی میکردند. در عین حال از حکمت و دانش نیز برخوردار بودم. هر چیزی که میدیدم و میخواستم به دست آوردم و خود را از هیچ خوشی و لذّتی محروم نساختم. از هر کاری که میکردم، لذّت میبردم و همین برای من پاداش بزرگی بود.”
کتاب جامعه، 10-1: 2
ثروت، شهرت، دانش، کارهای بزرگ، زنان زیبا، سرگرمی، تاج و تخت، موقعیت در جامعه… سلیمان نبی صاحب همه ی اینها بود. در روزگار ما هیچ کس آنچه را که سلیمان داشت را ندارد. می توانیم تصور کنیم که سلیمان نبی خیلی خوشحال بود، اما به آنچه که او در ادامه نوشته است، نگاه کنید:
“امّا وقتی به کارهایی که کرده بودم و زحماتی که کشیده بودم فکر کردم، فهمیدم که همهٔ آنها چون دویدن دنبال باد، بیهوده و بیفایده بودهاند. یک پادشاه میتواند فقط همان کاری را بکند که پادشاهان پیش از او کرده بودند.بنابراین حکمت و حماقت و جهالت را مطالعه و مقایسه کردم. دیدم، همانطور که روشنی بر تاریکی برتری دارد، حکمت هم برتر از جهالت است. شخص حکیم، داناست و میداند از چه راهی برود، امّا مرد احمق در نادانی به سر میبرد. امّا این را هم دانستم که عاقبت هردوی ایشان یکی است. در دل خود گفتم: «چون من و جاهل به یک سرنوشت گرفتار میشویم، پس فایدهٔ حکمت چیست؟» هیچ، حکمت هم بیهوده است. زمانی میرسد که نه یادی از مرد حکیم باقی میماند و نه از مرد احمق، بلکه هر دو فراموش خواهند شد. مرد احمق همانگونه میمیرد که مرد حکیم خواهد مرد. پس، از زندگی بیزار شدم، چون همهچیز آن برایم دردسر آورده است. زندگی تمامش بیهوده و به دنبال باد دویدن بود. از تمام زحماتی که در این دنیا کشیده بودم بیزار شدم، زیرا میدانم که باید همهٔ آنها رابرای جانشین خود واگذارم. چه کسی میداند که او حکیم خواهد بود یا احمق. ولی او صاحب همهٔ چیزهایی خواهد شد که من با رنج و مشقت زیاد در زندگی خود به دست آوردهام. این نیز بیهوده است. بنابراین از تمام زحماتی که در دنیا کشیدهام مأیوس گشتم. کسی با زحمت فراوان و از روی عقل و دانش و مهارت مال و دارایی میاندوزد، سپس همه را برای استفاده کسی بجا میگذارد که هرگز برای آن زحمت نکشیده است. این نیز بیهوده و مصیبتی بزرگ است. انسان از اینهمه زحمت و مشقتی که میکشد، چه چیزی به دست میآورد؟ روزهایش با تشویش و نگرانی میگذرد و شبها هم آرامش ندارد. این نیز بیهوده است.”
کتاب جامعه 23-11: 2
مرگ، دین و بی عدالتی -“هر کاری که زیر آسمان انجام می شود….. بیهوده است”
سوال دیگری در مورد زندگی وجود داشت که من را آزار می داد؛ این مسئله سلیمان نبی را نیز نگران و مضطرب کرده بود:
“زیرا سرنوشت انسان و حیوان یکسان است. مانند هم میمیرند و مثل هم نفس میکشند و انسان بر حیوان برتری ندارد، همهچیز بیهوده است. انسان و حیوان، هر دو به یک جا میروند. هر دو از خاک به وجود آمدهاند و به خاک بر میگردند. چه کسی میتواند ثابت کند که روح انسان به عالم بالا میرود و روح حیوان به زیر زمین؟پس فهمیدم که بهتر است انسان از کاری که میکند، لذّت ببرد. زیرا سرنوشتش همین است و کسی نیست که بتواند او را پس از مرگ بازگرداند تا ببیند که چه وقایعی بعد از او در دنیا اتّفاق میافتد.”
کتاب جامعه 21-19: 3
“همه با این حوادث روبه رو میشوند، فرقی نمیکند که شخص درستکار باشد یا بدکار، خوب باشد یا بد، پاک باشد یا ناپاک، قربانی کند یا نکند، نیک باشد یا گناهکار، قسم بخورد یا نخورد. از تمام حوادثی که در جهان رخ میدهند بدترین آنها این است که این اتّفاقات برای همه رخ میدهد. انسان تا روزی که زنده است از شرارت و دیوانگی دست نمیکشد. امّا برای هرکسی که زنده است امیدی باقی است. سگ زنده بهتر از شیر مُرده است. کسیکه زنده است، میداند که یک وقت میمیرد، امّا مُردهها هیچ چیز نمیدانند. مُردهها پاداش نمیگیرند و حتّی یاد آنها از خاطرهها فراموش میشود.”
کتاب جامعه 5-2: 9
من در یک خانواده ی مذهبی بزرگ شدم و در کشور الجزایر که کشوری سنتی و مذهبی است، زندگی کردم. آیا دین می توانست به سوالات من پاسخ بدهد؟ من کشف کردم که دین کم عمق است؛ این بدین معنا است که دین عمدتا به آیین و مراسم ظاهری تمرکز می کند و قلب ما را لمس نمی کند. چگونه برگزاری مراسم مذهبی مثل نماز، دعا و شرکت در مجالس مذهبی می توانند انسان را شایسته ی بندگی برای خدا کنند؟ تلاش برای داشتن زندگی اخلاقی و درست بسیار طاقت فرسا است. چه کسی همیشه می تواند از گناه فرار کند؟ تا به کی من باید از گناه و گناه کردن فرار کنم؟ خدا از من چه انتظاری دارد؟ تعهدات مذهبی می توانند بار سنگینی باشند.
در واقع، سوال این است، اگر خدا رهبر است، چرا کار خود را اینقدر ضعیف انجام می دهد؟ وقتی به اطرافمان نگاه می کنیم، بی عدالتی، رشوه و رنج موجود در دنیا را می بینیم. این حوادث فقط مربوط به عصر ما نیست؛ به آیات زیر توجه کنید. سلیمان نبی 3000 سال پیش در این باره چنین می گوید:
“علاوه بر این، دیدم که در این دنیا بیعدالتی و بیانصافی جای عدالت و انصاف را گرفته است.” کتاب 3:16
” آنگاه دوباره در مورد ظلم و ستمی که در این جهان جریان دارد، فکر کردم. مردم مظلوم را دیدم که اشک میریزند، امّا هیچ کس آنها را تسلّی نمیدهد. کسی به دادشان نمیرسد، چون کسانی که بر آنها جفا میکنند دارای زور و قدرت هستند. من حسرت کسانی را میخوردم که مُردند و از این دنیا رفتند. وضع آنها بهتر از کسانی است که هنوز زنده هستند، امّا کسانیکه تا به حال به دنیا نیامدهاند خوشبختترند، زیرا ظلمی را که در جهان میشود، ندیدهاند.”
کتاب جامعه 3-1: 4
این امر هم برای سلیمان و هم برای ما کاملاً واضح است: زندگی پر از گناه، بی رحمانه، ناعادلانه و شیطانی است. چرا؟ آیا راه نجاتی وجود دارد؟ زندگی به سادگی به مرگ ختم می شود. مرگ اجتناب ناپذیر است و در زندگی همه ی ما حکمرانی می کند. همانطور که سلیمان نبی در نوشته های خود گفته است، همه ی ما خواهیم مرد؛ خوب و بد، مذهبی یا خدا ناباور. مسئله ی ابدیت با مرگ ارتباط دارد. آیا بعد از مرگ به بهشت خواهم رفت، یا به جهنم؟ (سوالی که مرا خیلی نگران می کند)
جستجو در کتاب های پرمخاطب
مسئله های کسب رضایت و حس خوشحالی دائمی، بار سنگین تعهدات مذهبی، ظلم و بی عدالتی موجود در تاریخ بشریت و همچنین مرگ و زندگی پس از مرگ، مرا از درون رنج می داد. سال آخر دبیرستان، معلم از ما خواست که صد اثر ادبی (شعر ، ترانه ، داستان و …) را جمع کنیم. ما، همه این کار را دوست داشتیم. این یکی از با ارزش ترین فعالیت هایی بود که من در طول سالهای مدرسه داشتم. بیشتر آثاری که من جمع کردم مربوط به یکی از این مسئله هایی بود که در بالا ذکر کردم. این فعالیت به من فرصت آشنایی با اشخاصی را داد که مثل من در طول زندگیشان با این سوالات درگیر بودند. گویی من با تمام نویسندگانی که در دوره های مختلف زندگی کردند، تحصیلات مختلف و فلسفه های زندگی مختلفی داشتند و در ژانرهای مختلف نوشتند، ملاقات کردم.
من همچنین سخنان عیسی مسیح را نیز به این فعالیت اضافه کردم:
“دزد میآید تا بدزدد، بكشد و نابود سازد. من آمدهام تا آدمیان حیات یابند و آن را به طور كامل داشته باشند.”
انجیل یوحنا 10:10
این جملات به من سرنخی داد: شاید این جملات پاسخ سوالاتی بود که سلیمان نبی، نویسندگان این کتاب ها و من را آزار می دادند. در آن زمان کتاب مقدس برای من یک کلمه ی مذهبی بی معنی بود ولی در واقع، این کلمه به معنای “خبر خوش” است. آیا انجیل واقعا خبر خوش است؟ آیا می توان به او اعتماد کرد؟ آیا کتاب مقدس تغییر کرده است؟ ذهنم پر بود از این سوالات متفاوت.
ملاقات فراموش نشدنی
در همان سال، من و دوستانم برای اسکی به سوئیس رفتیم. هر روز بعد از اسکی، وقت خود را در کلوپ ها سپری می کردیم. در این کلوپ ها ما می رقصیدیم، با دختران به گپ و گفت و گو می پرداختیم و تا آخر شب سرگرم بودیم.
پیست اسکی سوئیس در کوه های مرتفع واقع شده است. یادم می آید یک بار وقتی پیست را ترک کردم و خواستم به اتاقم برم، دیر وقت بود. اما من ایستادم و به ستاره ها نگاه کردم. چون هوا بسیار تاریک بود، می توانستم براحتی شکوه و جلال ستارگان را ببینم. تقریبا با دیدن آن صحنه ی پر شکوه به هیجان آمده بودم. گویی به نشانه ی احترام جلویشان یخ زده بودم. در آن موقع یاد آیه ای از کتاب مزامیر افتادم:” آسمانها جلال خدا را بیان میکنند و فلک، صنعت دست او را نشان میدهد.”
مزامیر 19:1
آن شب زمانی که من در حال تماشای شکوه آسمان پر ستاره بودم، شاهد عظمت خدا هم بودم. درست در آن لحظه که همه جا پر از سکوت بود، من دو گزینه را برای ادامه ی زندگی ام پیش روی خود دیدم؛ می توانستم از خداوند اطاعت کنم یا اینکه زندگی خود را بدون قدرت و لطف او و با تظاهر به دینداری ادامه دهم. من تصمیمم را گرفتم و همان شب در آن تاریکی، زانو زده، چنین دعا کردم:” تو خداوند هستی. من از تو اطاعت خواهم کرد. چیز های زیادی هست که نمی دانم و نمی فهمم. لطفا مرا به راه خود، یعنی راه حق راهنمایی کن”. من درحالی که زانو زده بودم، مطیع خدا شده، گناهان خود را اعتراف کردم و از خدا کمک خواستم. در آن لحظه تنها بودم؛ من بودم و خدا، در مقابل یک آسمان پر ستاره، ساعت دو شب در پیست اسکی در کشور سوئیس. این دیدار را من هیچوقت فراموش نخواهم کرد. با اینکه این دیدار را با شما به اشتراک گذاشتم ولی توصیف آن شب با جملات غیرممکن است.
این گام مهمی در زندگی من بود. من مطیع انتخاب او شدم. در آن زمان به دنبال جواب سوالاتم می گشتم و با تحقیق و پذیرش فروتنانه آموخته های خود، پاسخ هایی که می خواستم را دریافت می کردم. بیشتر مطالبی که در وب سایت نوشتم، حقایقی هستند که از آن شب به بعد آموختم. اگرچه در جستجوی حقیقت سفری را آغاز کرده ام، اما هنوز به مرحله نهایی نرسیده ام. اما با این حال فهمیدم که کتاب مقدس به سوالات مادام العمر من پاسخ می دهد. در حقیقت، هدف اصلی کتاب مقدس روشن کردن موضوعاتی مانند زندگی پربرکت، مرگ، ابدیت، آزادی، عشق در روابط خانوادگی، شرم، گناه، ترس و بخشش است. کتاب مقدس می گوید که پایه و اساس است؛ ما می توانیم زندگی خود را بر اساس آن بنا کنیم. در بعضی مواقع، ممکن است پاسخ های کتاب مقدس را دوست نداشته باشیم یا آنها را به طور کامل درک نکنیم. اما از آنجا که موضوع کتاب مقدس، کلام خدا، یعنی عیسی مسیح است، نادیده گرفتن آن احمقانه به شمار می رود.
اگر وقت بگذارید و به مطالعه ی کتاب مقدس بپردازید، همان چیز را پیدا خواهید کرد.
این وب سایت درباره ی کتاب انجیل یا همان خبر خوش است؛ با این حال، توجه داشته باشید که این وب سایت در مورد مسیحیت نیست. درک و فهم فرق این دو موضوع خیلی مهم است.
همانطور که در مقاله ی “درباره ی خودم” توضیح دادم، زندگی مرا فقط انجیلی تغغیر داد که توسط پیامبران و رسولان خدا نوشته شده بود؛ این کتاب مرا به خود جلب کرد. مسیحیت هرگز اینقدر بر من تأثیر نگذاشته است. مسیحیت هرگز مرا مجذوب کتاب مقدس نکرده بود. من فقط می توانم آنچه در زندگی ام اتفاق افتاده است را برای شما توصیف کنم. بنابراین این وب سایت را فقط به کتاب های (تورات، مزامیر، کتاب های پیامبران و کتاب مقدس) اختصاص داده ام که توسط انبیاء نوشته شده اند. وب سایت های زیادی وجود دارند که درباره ی مسیحیت می نویسند. برخی از آنها خوب هستند، برخی دیگر نه. چندان خوب نیستند. اگر می خواهید درباره ی مسیحیت مطالعه کنید، توصیه می کنم واژه ی “مسیحیت” را در گوگل جست و جو کنید و سایت های مربوطه را بخوانید.
بدین ترتیب چه تفاوتی بین انجیل و مسیحیت وجود دارد؟ همانطور که بین عرب و مسلمان فرقی نمی گذارید، می توانید آنها را شبیه هم بدانید. اکثر مردم کشور های غربی نیز اعراب را مسلمان و مسلمانان را عرب می دانند. البته آنها تأثیر زیادی بر روی یکدیگر داشته اند. اسلام تأثیر زیادی بر فرهنگ عرب و آداب و رسوم عرب داشته است. حضرت محمد (ص) و پیروان او عرب بودند. اسلام در جهان عرب پدید آمده و رشد کرده است. به خاطر همین هم، قرآن به طور عمده به زبان عربی خوانده و پذیرفته می شود. با این حال، بسیاری از مسلمانان، عرب نیستند و بسیاری از عرب ها، مسلمان نیستند. اگرچه تأثیر زیادی روی هم گذاشته اند اما یکسان نیستند.
این امر در مورد کتاب مقدس و مسیحیت نیز صدق می کند. مسیحیت دارای ویژگی ها، اعتقادات، آداب، رسوم و اعمال بسیاری است که هیچ ارتباطی با کتاب مقدس ندارند؛ به عنوان مثال، تعطیلات عید پاک و کریسمس. این دو تعطیلات معروف مسیحیان و سنبل دین مسیحیت هستند. این تعطیلات به روز تولد و مرگ عیسی مسیح اختصاص دارند. عیسی مسیح پیامبر و شخصیت اصلی کتاب مقدس است؛ با این حال، در هیچ کجای کتاب مقدس یا انجیل کلمه ای در مورد این تعطیلات نوشته نشده و هیچ اشاره ای به آنها نشده است. یعنی به طور کلی هیچ دستور (یا دستورالعملی) برای انجام این تعطیلات داده نشده است. اگرچه من دوست دارم این تعطیلات را جشن بگیرم، اما دوستانی زیادی نیز دارم که علاقه ای به کتاب مقدس ندارند، اما آنها دوست دارند این تعطیلات را جشن بگیرند. در حقیقت، فرقه های مختلف مسیحی این تعطیلات را در روزهای مختلف جشن می گیرند. بگذارید مثال دیگری بزنم. کتاب مقدس به ما می گوید که عیسی مسیح از شاگردانش با کلمات سلام بر شما (یعنی همان سلام و علیکم) استقبال کرد، اما مسیحیان امروز از این عبارات استفاده نمی کنند:
“در غروب روز یكشنبه وقتی شاگردان از ترس یهودیان در پشت درهای بسته، دور هم جمع شده بودند، عیسی آمده در میان آنان ایستاد و گفت: «سلام بر شما باد!»”
انجیل یوحنا 20:19
جشن ها، کلیساها، شمایل ها و مجسمه ها (موجود در کلیساها) که پس از نگارش کتاب مقدس به وجود آمده اند، دارای مزایا و معایب بسیاری هستند که به بخشی جدایی ناپذیر از مسیحیت تبدیل شده اند.
اگرچه کتاب مقدس و مسیحیت با هم ارتباط نزدیک دارند، اما یکسان نیستند. در حقیقت، اگر دقت کنید، خواهید دید که کلمه ی “مسیحی” فقط سه بار در کل کتاب مقدس آمده است. برای اولین بار این کلمه توسط بت پرستان آن زمان برای نامگذاری شاگردان عیسی مسیح ابداع شده است:
“پس او را یافته به انطاكیه آورد و مدّت یک سال تمام با ایمانداران جمع میشدند و عدّهٔ بسیاری را تعلیم میدادند. در انطاکیه بود که برای اولین بار پیروان عیسی را مسیحی نامیدند.”
اعمال رسولان 11:26
مردم انطاکیه در آن زمان خدایان بسیاری را می پرستیدند. آنها شاگردان عیسی را “مسیحی” نامیدند. اصطلاحات و مفاهیم موجود در تورات و مزامیر، کتاب مقدس را به عنوان “راه راست” و “راه درست” توصیف کرده اند و کسانی که از کتاب مقدس پیروی می کردند را “مومنان”، “مریدان و پیروانان”، “شاگردان” و “صالحان” نامیده اند.
فکر می کنم همه باید فرصت خواندن و درک کتاب مقدس را داشته باشند. بین کتاب مقدس و دین اسلام یک تاریخ مشترک و بنیان وجود دارد. بیشتر تناقضات عمدتا به دلیل سوتفاهم ها به وجود آمده اند. بنابراین من و دوستانم این وب سایت را راه اندازی کردیم. امیدوارم که با کمک خداوند، این وب سایت به مومنان کمک کند تا سخنان و نوشته های انبیاء را درک کنند و تعالیم عیسی مسیح که سال ها پیش باعث تغییر زندگی خیلی از انسان ها شده بود، زندگی این مومنان را عوض کنند.
ما می دانیم که کتاب مقدس توسط عیسی مسیح آورده شده است و کسانی که از خدا می ترسند باید گفته و نوشته ها انبیا را درک کنند. بنابراین، بررسی تناقضات در مسیحیت را به افراد دیگر و جاهای دیگر می سپاریم. مسائل پیچیده ی مسیحیت نباید مانع درک و فهم کتاب مقدس توسط مردم شوند. کتاب مقدس ارزش ارزیابی و مطالعه را دارد. امیدوارم مثل من علاقه مند به بررسی و مطالعه ی این کتاب باشید.
خرد و آزادی
دوستان ایرانی من دو کیفیت برایشان حایز اهمیت است ، خرد و آزادی .زندگی آسان نیست و سختی ها و مشکلات زیادی دارد ، به همین دلیل خرد در زندگی بسیار مهم است اما اگر ما در زندگی اجتماعی و شخصی آزادی نداشته باشیم این خرد به کار نمیاید .
من بیش از هر ملیت دیگری جستجو برای آزادی و خرد را در ایرانی ها میبینم ، اما خرد و آزادی را در کجا میتوان یافت ؟ امروزه ایرانیان بین دو دیدگاه منضاد در مورد آزادی و خرد مردد هستند ، خرد به طور سنتی معمولا در مذهب یافت میشود ، این کاملا مشخص است که خداوند ما را آفریده و بعد از آن پیامبرانی را برای اینکه به ما درس زندگی بیاموزند فرستاده است ، محمد (ص) به ما بایدها و نبایدها و حد و حدود و انتظارات خداوند از انسان را آموزش داد ، در این نوع خرد به نوعی آزادی هم وجود دارد اما برای بسیاری از مردم خردی که در مذهب یافت میشود دیگر کافی نیست .
با افزایش سطح آموزش و تحصیلات ، مذهب بیشتر به شکل خرافاتی که در آن تناقضات زیادی وجود دارد ، نمود پیدا کرده است و مهمتر از آن به نظر میرسد که مذهب، آزادی را نیز از انسان میگیرد .در وضعیت پیش آمده مردم به فلسفه های غربی برای یافتن خرد و آزادی روی آورده اند زیرا پیشرفت دانش در غرب کاملا مشهود بوده و به نظر میرسد خرد و آزادی که برگرفته از این دانش است اثر گزارتر از خرد و آزادی تعریف شده در مذهب است .
ایرانیان بین این دو نگرش متضاد به خرد و آزادی که مانند دو جنگجوی متخاصم به یکدیگر خیره شده اند ، گرفتار و مردد شده اند . اما خرد و آزادی در واقع بی معنی خواهد بود اگر که از تمام دیدگاه های موجود آگاهی نداشته باشیم .
چگونه میتوان بدون آگاهی از دیگر ایده ها و دیدگاه ها آزادی انتخاب راتجربه کرد وآزاد بود ، بدیهی است برای پیشرفت در زمینه های مختلف اعم از تحصیلات ،آموزش ، سیاست و اقتصاد باید از سایر گزینه های موجود نیز مطلع و آگاه بود ، پس میتوان به این نکته هم فکر کرد که شاید و فقط شاید علاوه بر فلسفه غرب و مذهب سنتی ، دیدگاه های دیگری برای نیل به خرد و آزادی وجود داشته باشد .
در واقع چنین تفکری وجود دارد و جالب اینجاست این دیدگاه اساس و مبنای اسلام است ولی تعداد کمی از ایرانیان نسبت به این قضیه آگاهی دارند و با آن آشنا هستند .این ایده پایه و اساس فلسفه غرب هم هست ، امپراتوری بزرک ایران باستان مستقیم تحت تاثیر این تفکر و ایده بوده است ( کسانی همچون کوروش ، داریوش ، خشایار ، . . . ) با این وجود عده بسیار کمی ازایرانیان از این دیدگاه مطلع هستند
نام این دیدگاه انجیل است که در زمان ها و مکانهایی که مردم بطور کامل آنرا درک کرده اند باعث ایجاد آزادی و خرد به طور همزمان گردیده است . انجیل از نظر لغوی به معنای خبر خوب هست و این بشارت پیامی است که بصورت نامحسوسی خرد و آزادی را به شما هدیه میدهد .
انجیل در واقع منجر به ایجاد کتابها به سبک امروز است از جمله نوشتن کلمات با فاصله ، حروف بزرگ و کوچک و حروف اشاره .
اولین دانشگاه ها در غرب (پاریس )، اولین بیمارستانها و یتیم خانه ها همگی بخاطر انجیل شکل گرفتند . انجیل حتی سیاست را هم تحت تاثیر قرار داد . قبل از انجیل مردم روم تحت سلطه فرمانرواهایی بودند که مانند دیکتاتورهای امروزیبا فساد وخفقان، حکومت میکردند .
قرآنی که محمد(ص) به مردم معرفی کرد به خوبی و با احترام از انجیل یاد میکند ، پس برای چه بعضی که مذهبی نیز هستند فکرمیکنند که خواندن ودرک انجیل غیر اسلامی است .توجه کنید که
قرآن در این خصوص چه می فرماید:عیسی پسرمریم را بدنبال آنان (پیامبران دیگر)آوردیم در حالیکه تصدیق کننده تورات پیش از خود بودوانجیلی که در آن هدایت ونور است به او عطا نمودیم و آن هم تصدیق کننده تورات پیش از خود وبرای پرهیزکاران هدایت وپند بود.(سوره مائده آیه 46)
علاوه بر این تمامی متفکران بزرگ غربی مانند نیوتن ، کپلر ، بویل ، فارادی ، کلوین ، ماکسول ، پاستور ، پاسکال و همینطور مارتین لوترکینگ و مادر ترزا و دیتریش بون هوفر(یک شخصیت فعال سیاسی مخالف حکومت نازی در آلمان) همگی از انجیل انگیزه و تاثیر گرفته اند بنابراین چرا فرصت فهم ودرک آن به کسانی که بدنبال آن هستند ،داده نشود آنرا مطالعه نکنیم ؟
موضوعی که در انجیل منحصر بفرد هست این است که انجیل در واقع ترکیبی از دانش متفکران و پیامبرانی است که درطی هزاران سال آنرا نگارش کرده اند . به عبارتی انجیل را نباید یک کتاب فرض کرد بلکه مجموعه ای از کتابهاست چرا که طی قرون متمادی بیش از چهل نفرکه در کشورهای مختلف از جمله ایران باستان زندگی می کردند، به رشته تحریر درآورده اند که در میان آنها پادشاه ، ملکه ، چوپان ، جنگجو ، ثروتمند ، فقیر ، تحصیل کرده ، بیسواد حتی نخست وزیر و فلاسفه و پیامبران نیز بوده اند .
خرد سلیمان
یکی از نویسندگان انجیل سلیمان بوده است ، سلیمان یکی از پادشاهان دارالسلام در 950 سال پیش از میلاد مسیح بوده است . سلیمان پسر و جانشین داوود به خاطر خردمندی در جهان معروف بوده است .
خرد سلیمان بیشتر مربوط است به فهم و درک او از مفهوم زندگی ، او در کتابش که به اسم زبور در انجیل به آن اشاره شده ، میگوید :
به قلبم الهام شد و به قلبم گفتم که من میخواهم تو را با خوشی امتحان کنم تا بدانم چه چیزی در دنیا خوب است ، من سعی کردم خودم را با مستی و شراب خوشحال کنم ولی ذهن و مغزم مرا با خرد راهنمایی میکرد . من میخواستم دریابم چه چیزی برای انسان ارزشمند است و زندگیش را پربار میکند ، من انجام پروژه های بزرگ را قبول کردم و تاکستانهایی برای خود ساختم و باغ هایی با انواع درختان و میوه ها بنا نهادم و سدهایی برای پرورش درختان ساختم و برده هایی از جنس مذکر و مونث خریداری کردم و در طی سالها برده هایی داشتم که در قصر خودم به دنیا آمده بودند ، من بیش از هر انسان دیگری گله گاو و گوسفند جمع آوری کردم ، زنان و مردان آوازه خوان استخدام کردم و برای خود حرمسرا تشکیل دادم و هر چه را که احساس میکردم باعث خوشحالی یک مرد میشود را بدور خود جمع کردم ، من بزرگتر و قوی تر از از هر انسانی که میشناختم و هر کسی که قبل از من هم بود شدم ، و تمام خردم هم با من ماند ، هیچ چیزی که باعث لذتم باشد را از خود دریغ نکردم و تمام اینها پاداش من برای کار و زحمتی بود که متحمل شده بودم .(اکلسیاتس 2،آیه 1-10)
سلیمان هر چیزی را که تصور کنید بیش از هر کسی حتی کسانی که قبل از خودش هم بودند را اعم از پول ، شهرت ، دانش ، کار مورد علاقه ، زن ، حکومت ، قدرت ، شراب داشت او دانش انیشتین ، ثروت بیل گیتس ، زندگی اجتماعی و سکسی فردی مرکوری و سلطنت پرنس ویلیام را یکجا با هم داشت . شاید فکر کنید سلیمان تنها کسی بوده که توانسته تمام انچه که باعث خوشبختی یک نفر میشود را داشته باشد ولی او در کتابش ادامه میدهد :
ولی همه چیز کاملا بی معنی و بی معنی بود ، من تمام زندگی و دانشم را صرف این کرده بودم که خرد بهشتی واقعی ( راز خوشحالی مردم ) را دریابم ولی چه بار سنگینی خداوند بر روی دوش مردمان گذاشته است ، من هر آنچه را که دیدنی بود دیدم ، هر آنچه را که میشد زیر آسمان خدا انجام داد ، انجام دادم ولی تمام آنها بنظرم بیهوده ومانند به دنبال باد دویدن ، بی معنی بوده است.(اکلسیاتس 1،1-14)
پس از اینکه نتایج کارها و دستاوردهایم رابررسی کردم همه چیز بنظرم بیهوده و بی معنی آمدمانند دویدن بدنبال باد.هیچ چیززیر خورشیدآسمان بدست نیامدوپس از آن قلبم ازتمام زحماتی که متحمل شده بودم،مایوس گردید واین نیز بدبختی بزرگی بود.یک انسان چه چیزی را با تلاش مشتاقانه بر روی زمین بدست می آورد؟ این نیز بیهوده بوده است(اکلسیاتس11:2-23)
سلیمان شخصیت مهمی است چرا که او تمام آنچه را که فلاسفه مورد بحث قرار داده بودند را عملا امتحان کرده است ، از جمله قدرت ، موفقیت و هدفمند بودن را ، که فلاسفه غربی اخیرا آنرا مورد تحقیق قرار داده اند . فلسفه جدید هدفمند بودن و تلاش در راه هدف را عامل موفقیت و خوشبختی میداند و اما چرا چنین مطلبی مهم است و در کتابی که پیامی از طرف خداوند محسوب میشود، آمده است ؟ زیرا خداوند تمام مسیرهایی که انسانها دوست دارند و وسوسه میشوندکه آنرا انجام دهند را میشناسد . سلیمان 3000 سال قبل از اینکه فیلسوفان غربی به بررسی این راهها بپردازند ، آنها را عملا بررسی کرده است .
قدرت آزمون پذیری ابراهیم
سلیمان به ما درسهای مهمی از بصیرت و درایت میدهد اما ابراهیم که در تورات مقدس ذکر شده و چهار هزار سال قبل میزیسته فهم و درک متفاوتی به ما می آموزد و آن چیزی نیست جز آزمون پذیری .
تورات که توسط موسی نوشته شده است ابتدا ابراهیم را با یک عهد و پیمان غیر مذهبی معرفی میکند :
خداوند به ابراهیم گفت : از کشور و دیار خود با خانواده به سمت سرزمینی که من به تو نشان خواهم داد بیرون شو ، من از تو ملتی بزرگ ایجاد خواهم کرد، به تو برکت داده و با دعای خیر نام تو را بزرگ خواهم کرد ، و به کسانی که تو را دعای خیر میکنند برکت خواهم داد و کسانی را که تو را نفرین کنند نفرین خواهم کرد ، تمامی مردمان کره زمین بواسطه تو برکت خواهند یافت .
ما بر اساس شواهد صرفا تاریخی مشخص و غیر مذهبی نگاشته شده می دانیم،تورات بسیار قدیمی است چرا که عناوین و نامهای مهمی مانند اورشلیم که برای یهودیان بسیار مهم هست در آن آورده نشده است .این بدین معنی است که تورات قبل اززمان داوودکه به عنوان پادشاه یهودیان (اسرائیلی) اورشلیم را بنا نهادیعنی حداقل هزار سال پیش از میلاد مسیح ، نوشته شده است .
امروزه بسیاری از کسانی که مجذوب فلسفه مدرن شده اند شک دارند به اینکه آیا این واقعا خداست و آیا او واقعا خود را براس انسانها نمایان کرده است .
این سوال پیچیده ایست ولی توجه داشته باشید که عهدی که خداوند با ابراهیم بسته بود ( بزرگ کردن نام او و ملتی که از او پدید خواهند آمد ) حقیقتا یک پیشگویی است که پاره ای از آن قابل اثبات نیز هست . اکنون که ما در قرن بیست و یکم زندگی میکنیم نام ابراهیم ( ابراهام ، ابرام ) یکی از شناخته ترین نامهای بین المللی در تاریخ است و این عهد و پیمان خداوند از نظر تاریخی به حقیقت پیوسته است . بنا به دلایل مذکور این موضوع ( عهد خداوند با ابراهیم ) هزاران سال قبل در تورات نوشته شده است و ما در حال حاضر و هزاران سال پس از نوشته شدنش میتوانیم تحقق آنرا ببینیم و این امر با ثبت وقایع تاریخی که پس از رخداد آنها، به نگارش درمی آیند متفاوت است .
چیزی که قابل تعمق و حیرت برانگیز است که به واقع ابراهیم کار با ارزش و قابل توجهی که منجر به نام آوری وی در آینده بشود ، در زندگیش انجام نداده است . او چیز فوق العاده ای مانند ایلیاد هومر ، اودیسه یا قوانین همورابی را ننوشته است . او مانند فراعنه مصر در سرزمینی امپراتوری و حکمرانی نداشته است . او هیچ ارتش کارآمد و مقتدری را مانند کوروش و اسکندر کبیر رهبری نکرده است و حتی هیچ نوآوری و اختراعی نیز نداشته است . او واقعا کاری انجام نداد به جز اینکه در بیابان زندگی میکرد و فرزندان پسر داشت . اگر شما در زمان ابراهیم میخواستید بر سر اینکه از چه کسی ملتی بزرگ پدید خواهد آمد شرط بندی کنید قطعا پولتان را بر سر پادشاهان ، سرهنگهای ارتش و شاعران عالی مقام سرمایه گزاری میکردید ، اما نامهای آنها ( پادشاهان و سرهنگها و . . . ) همگی فراموش شده اند .
نام ابراهیم بزرگ و ارجمند است زیرا ملتی که از او پدید آمد حکایتها وروایتهای او را ثبت و نگهداری کردند و به این ترتیب نام نوادگان او نیز در تاریخ بزرگ گردید و این دقیقا همان چیزی است که وعده داده شده بود . عطف به جنسیس آیه 12 انجیل :
من(خداوند) از تو (ابراهیم) ملتی بزرگ پدید خواهم آورد و نام تو را در تاریخ بزرگ خواهم نمود .
من میتوانم تصور کنم که هیچ شخص معروفی در جهان نیست که معروفیتش را نه بخاطر دست آوردها و توانایی هایش در زندگی بلکه به خاطر وجود نوادگانش بدست آورده باشد .
تاریخ میتوانست از راههای چند گانه و متفاوتی به گونه ای طی طریق کند که این پیشگویی ها محقق نشود ولی اکنون درستی این پیشگویی آشکار گردیده و میتواند بدون حتی پیش زمینه های مذهبی مورد بازبینی و مطالعه قرار گیرد . تحقق این پیشگویی شاید مبین آن باشد که یک هدایت هوشمندانه الهی وجود دارد که در نهایت به بشارت ختم میشود.
احتمالا این مسئله نشان میدهد که یک تفکر این وقایع را نهایتا تا انجیل هدایت میکند .
اما این مسئله به همینجا ختم نمیشود زیرا وعده دیگری نیز وجود دارد ، وعده برکت و موهبت فقط برای ابراهیم نبود زیرا خداوند در انجیل میگوید :
همه مردمان روی زمین بواسطه تو (ابراهیم) متبرک خواهند شد و مورد رحمت و برکت قرار خواهند گرفت . این مسئله باعث شگفتی و دقت نظر من و شما میشود زیرا من و شما جزو مردمان کره زمینی هستیم که وعده داده شده مورد رحمت خذا واقع میشویم . بدون توجه به مدهب ، پیشینه نژادی ، محل زندگی ، تحصیلات ، و زبان و گویش همگی مورد رحمت خداوند قرار خواهیم گرفت .چه نوع برکتی وعده داده شده است ؟ چگونه محقق میشود ؟ چه موقع ؟
این سوالها پاسخ داده نشده است ولی از آنجایی که قسمت اول وعده خداوند به ابراهیم محقق شده است قسمت آخر وعده خداوند به ابراهیم که مربوط به ما میشود نیز احتمالا محقق خواهد گردید . ما فقط نیاز داریم که با جستجو وتحقیق قفل این معما را بگشاییم.
چه شما یک مسلمان معتقد باشید یا غیر مذهبی و یا هنوز مذهبی اختیار نکرده باشید چیزی برای از دست دادن وجود ندارد . این موهبت را ناچیز نشمرید زیرا این وعده برکت در واقع در باره آزادی و خرد است همانطور که سلیمان توصیه کرد :
اگر گوش خود را به سمت عقلانیت بگردانید و قلب خود را برای دانستن بکار ببندید و براستی اگر با صدای بلند ، بصیرت را درخواست کنید و به شدت برای دانستن گریه کنید و اگر با اشتیاق بدنبال آن باشید همانطور که به دنبال نقره ( وسایل قیمتی ) هستید و اگر در جستجوی آن باشید همانند اینکه جستجو برای گنج پنهان میکنید آنگاه شما ترس از خداوند را درک خواهید کرد و دانش الهی را دریافت میکنید .(proverbs 2:1-5).
وعده ای که عیسی داده است این است :
سپس شما حقیقت را خواهید یافت و حقیقت به شما آزادی عطا خواهد نمود ( جان بخش 8 آیه 32 )
ما برای دانستن این بشارت نیاز داریم از ابتدای تورات شروع کنیم و همچنین نیاز داریم بعضی از سوالات مشکل در مورد انجیل را جواب دهیم ولی این تحقیق و جستجو ارزش این همه سختی را دارد زیرا آزادی و خرد به همه کسانی که در جستجویش هستند وعده داده شده است .