شاید هیچ بخشی از انجیل به اندازه عنوان «پسر خدا» که بارها توسط حضرت عیسی مسیح (ع) در انجیل استفاده شده، بحث و جدل ایجاد نکرده باشد. این اصطلاح در انجیل دلیل اصلی گمان بسیاری مبنی بر تحریف انجیل است. موضوع تحریف انجیل از قرآن (اینجا )، سنت (اینجا ) و همچنین نقد علمی متون (اینجا ) بررسی شده است. نتیجه گیری قطعی این است که انجیل تحریف نشده است. پس از این اصطلاح «پسر خدا» در انجیل چه برداشتی داریم؟
گاهی اوقات فقط شنیدن یک اصطلاح، بدون تلاش برای درک معنای آن، میتواند به نتیجهگیری نادرستی منجر شود. به عنوان مثال، بسیاری در غرب، علیه اصطلاح «جهاد» که زیاد در رسانهها ظاهر میشود، واکنش نشان میدهند. آنها معتقدند که این اصطلاح به معنای «جنگجوی دیوانه»، «کشتن افراد بیگناه» یا چیزی مشابه است. در واقع، کسانی که برای درک این اصطلاح وقت میگذارند، یاد میگیرند که به معنای «مبارزه» یا «تلاش» است و این میتواند مبارزهای علیه طیف گستردهای از نیروها، از جمله مبارزه شخصی با گناه و وسوسه باشد. اما بسیاری این را نمیدانند
ما نباید در مورد اصطلاح «پسر خدا» دچار همان اشتباه شویم. در این مقاله به بررسی این اصطلاح خواهیم پرداخت، خواهیم فهمید که از کجا آمده، چه معنایی دارد و چه معنایی ندارد. سپس در موقعیتی آگاهانه قرار خواهیم گرفت که بتوانیم به این اصطلاح در انجیل پاسخ دهیم
عنوان ‘پسر خدا’ از کجا آمده است؟
پسر خدا یک عنوان است و ریشه ای در انجیل ندارد. نویسندگان انجیل این اصطلاح را ابداع یا آغاز نکردند. مسیحیان نیز آن را ابداع نکردند. ما این را میدانیم زیرا این اصطلاح برای اولین بار در زبور، مدتها قبل از اینکه شاگردان عیسی مسیح (ع) یا مسیحیان زنده باشند، در بخشی که توسط حضرت داوود (ع) حدود ۱۰۰۰ سال قبل از میلاد الهام گرفته شده است، استفاده شده است. بیایید ببینیم این اصطلاح برای اولین بار در کجا آمده است
چرا امّتها شورش نمودهاند و طوائف در باطل تفکر میکنند؟
پادشاهان زمین برمیخیزند و سروران با هم مشورت نمودهاند، به ضد خداوند و به ضد مسیح او؛
که بندهای ایشان را بگسلیم و زنجیرهای ایشان را از خود بیندازیم
او که بر آسمانها نشسته است میخندد. خداوند بر ایشان استهزا میکند
آنگاه در خشم خود بدیشان تکّلم خواهد کرد و به غضب خویش ایشان را آشفته خواهد ساخت
و من پادشاه خود را نصب کردهام، بر کوه مقدّس خود صهیون
فرمان را اعلام میکنم، خداوند به من گفته است، تو پسر من هستی امروز تو را تولید کردم
از من درخواست کن و امّتها را به میراث تو خواهم داد و اقصای زمین را ملک تو خواهم گردانید
ایشان را به عصای آهنین خواهی شکست؛ مثل کوزهٔ کوزهگر آنها را خرد خواهی نمود
و الآن ای پادشاهان تعّقل نمایید! ای داوران جهان متنبّه گردید
خداوند را با ترس عبادت کنید و با لرز شادی نمایید
پسر را ببوسید مبادا غضبناک شود و از طریق هلاک شوید، زیرا غضب او به اندکی افروخته میشود. خوشابحال همهٔٔ آنانی که بر او توکّل دارندمزامیر ۲
در اینجا گفتگویی بین «خداوند» و «مسیح او» میبینیم. در آیه ۷ میبینیم که «خداوند» (یعنی الله) به مسح شده میگوید که «… تو پسر من هستی ؛ امروز من پدر تو شدهام…» این در آیه ۱۲ تکرار میشود، جایی که به ما توصیه میکند «پسرش را ببوسید…». از آنجایی که خدا صحبت میکند و او را «پسر من» مینامد، عنوان «پسر خدا» از همین جا سرچشمه میگیرد. این عنوان «پسر» به چه کسی داده شده است؟ به «مسیح او» داده شده است
به عبارت دیگر، عنوان «پسر» در سراسر متن به جای «مسحشده» استفاده شده است. دیدیم که مسحشده = مسیح، و این مزمور نیز جایی است که عنوان «مسیح» از آن سرچشمه گرفته است. بنابراین عنوان «پسر خدا» از همان متنی سرچشمه میگیرد که اصطلاح «مسیح» یا «کریستوس» ریشه در آن دارد – در نوشتههای الهامشدهی زبور که ۱۰۰۰ سال قبل از ظهور حضرت عیسی مسیح (ع) نوشته شده است.
دانستن این موضوع به ما اجازه میدهد تا اتهامات مطرح شده علیه عیسی در دادگاهش را درک کنیم. در زیر نحوه بازجویی رهبران یهود از او در دادگاهش آمده است
القاب عیسی: جایگزینهای منطقی برای پسر خدا
و چون روز شد، اهل شورای قوم یعنی رؤسای کهنه و کاتبان فراهم آمده، در مجلس خود او را آورده
لوقا ۲۲: ۶۶-۷۱
گفتند، اگر تو مسیح هستی به ما بگو. او به ایشان گفت، اگر به شما گویم مرا تصدیق نخواهید کرد.
و اگر از شما سؤال کنم جواب نمیدهید و مرا رها نمیکنید. لیکن بعد از این پسر انسان به طرف راست قوّت خدا خواهد نشست.
همه گفتند، پس تو پسر خدا هستی؟ او به ایشان گفت، شما میگویید که من هستم.
گفتند، دیگر ما را چه حاجت به شهادت است؟ زیرا خود از زبانش شنیدیم
رهبران یهود در آغاز بازجویی از عیسی، از او میپرسند: «آیا تو مسیح هستی؟» (آیه ۶۷). وقتی کسی اینگونه سؤال میپرسد — «آیا تو ‘کسی’ هستی؟» — نشان میدهد که مفهوم «کسی» از پیش در ذهن او وجود داشته و اکنون صرفاً در پی نسبت دادن آن به شخص مورد نظر است. به همین ترتیب، اینکه رهبران یهود چنین سؤالی را مطرح کردند، نشان میدهد که مفهوم «مسیح» در ذهن آنها ریشهدار بوده است. پرسش آنها در واقع درباره تطبیق عنوان «مسیح» با شخص عیسی بود
اما نکته جالب اینجاست که در چند جمله بعد، پرسش آنها شکل دیگری به خود میگیرد: پس تو پسر خدا هستی؟
آیا این عناوین یکسان هستند؟
آنها عناوین «مسیح» و «پسر خدا» را معادل و قابل جایگزینی میدانستند؛ این دو عنوان، در واقع دو روی یک سکه بودند. (عیسی در این میان با عنوان «پسر انسان» پاسخ میدهد؛ عنوانی که از بخشی از کتاب دانیال گرفته شده است، اما به دلیل تمرکز ما بر «پسر خدا»، در اینجا به آن نمیپردازیم).
رهبران یهود از کجا به این نتیجه رسیدند که «مسیح» و «پسر خدا» یکی هستند؟ آنها این برداشت را از مزمور ۲، که حدود هزار سال پیش از آمدن عیسی الهام شده بود، برگرفته بودند. اگر عیسی واقعاً «مسیح» نبود، منطقی بود که «پسر خدا» نیز نباشد. این دقیقاً همان دیدگاهی بود که رهبران یهود، همانطور که پیشتر دیدیم، اتخاذ کردند
همچنین از نظر منطقی ممکن است که عیسی هم «مسیح» و هم «پسر خدا» باشد. ما این را در نحوه پاسخ پطرس، یکی از شاگردان برجسته عیسی (ع) به این سؤال میبینیم. انجیل میگوید
و هنگامی که عیسی به نواحی قیصریّه فیلِپس آمد، از شاگردان خود پرسیده، گفت، مردم مرا که پسر انسانم چه شخص میگویند؟
گفتند، بعضی یحیی تعمیددهنده و بعضی الیاس و بعضی اِرمیا یا یکی از انبیا
ایشان را گفت، شما مرا که میدانید؟
شمعون پطرس در جواب گفت که، تویی مسیح، پسر خدای زنده
عیسی در جواب وی گفت، خوشابحال تو ای شمعون بن یونا! زیرا جسم و خون این را بر تو کشف نکرده، بلکه پدر من که در آسمان استمتی ۱۶: ۱۳-۱۷
پطرس عنوان «مسیح» را بهطور طبیعی با «پسر خدا» ترکیب میکند، زیرا این دو عنوان، زمانی که در مزامیر (زبور) در کنار هم آمدهاند، بهعنوان مفاهیمی تثبیتشده شناخته میشدند. عیسی این اظهار پطرس را بهعنوان وحیای از جانب خدا میپذیرد. از نظر او، چون عیسی «مسیح» است، پس بهتبع آن، «پسر خدا» نیز هست
بودن یکی بدون دیگری غیرممکن است
اما غیرممکن، بلکه متناقض است که کسی بگوید عیسی «مسیح» است اما «پسر خدا» نیست؛ چرا که این دو عنوان از یک منبع سرچشمه میگیرند و معنای مشترکی دارند. این مانند آن است که بگوییم شکلی «دایره» است اما «گرد» نیست. یک شکل ممکن است مربع باشد، و در این صورت نه دایره است و نه گرد. اما اگر دایره باشد، حتماً گرد هم هست. گردی، بخشی از تعریف دایره بودن است؛ و اگر بگوییم شکلی دایره است اما گرد نیست، یا در حال تناقضگویی هستیم یا مفاهیم «دایره» و «گرد» را بهدرستی درک نکردهایم
همین منطق درباره عنوانهای «مسیح» و «پسر خدا» نیز صادق است: عیسی یا هر دو است (مطابق با اعتراف پطرس)، یا هیچکدام نیست (مطابق دیدگاه رهبران یهود آن زمان). اما این امکان وجود ندارد که یکی باشد و دیگری نباشد
پسر خدا یعنی چه؟
پس این عنوان دقیقاً به چه معناست؟ سرنخی در نحوهی معرفی شخصیت یوسف، یکی از نخستین شاگردان (نه یوسفِ فرعون)، در عهد جدید و کاربرد عبارت «پسرِ…» در آن نهفته است. در این بخش از متن آمده است
و یوسف که رسولان او را برنابا، یعنی ابنالوعظ لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفه قپرسی
زمینی را که داشت فروخته، قیمت آن را آورد و پیش قدمهای رسولان گذارداعمال رسولان ۴: ۳۶-۳۷
خواهید دید که لقب «برنابا» به معنای «فرزند تشویق» است. آیا انجیل میگوید که نام واقعی پدر او «تشویق» بوده و به همین دلیل او این لقب را گرفته است؟ البته که نه! «تشویق» مفهومی انتزاعی است که تعریف دقیق آن دشوار است، اما وقتی در رفتار و شخصیت یک فرد تشویقکننده نمود پیدا میکند، درک آن آسانتر میشود
با نگاهی به زندگی و منش یوسف، میتوان تشویق را در عمل دید و بهاینترتیب فهمید که این مفهوم دقیقاً به چه معناست. از این منظر، یوسف «فرزند تشویق» نامیده شده است، زیرا تشویق را بهگونهای زنده و واقعی نمایان میساخت
در انجیل یوحنا آمده است: «هیچکس هرگز خدا را ندیده است» (یوحنا ۱:۱۸). بنابراین شناخت کامل ذات و شخصیت خدا برای ما دشوار است. آنچه نیاز داریم، دیدن خدا به شکلی زنده و قابل درک است. اما این امر ممکن نیست، زیرا «خدا روح است» و دیده نمیشود. از همین رو، انجیل با بهکارگیری عنوانهایی مانند «کلمه خدا» و «پسر خدا»، زندگی و شخصیت عیسی مسیح را بهعنوان تجسم قابل مشاهده خدا معرفی و معنا میکند
و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پُر از فیض و راستی؛ و جلال او را دیدیم، جلالی شایستهٔ پسر یگانهٔ پدر
و یحیی بر او شهادت داد و ندا کرده، میگفت، این است آنکه دربارهٔ او گفتم آنکه بعد از من میآید، پیش از من شده است زیرا که بر من مقدّم بود
و از پُری او جمیع ما بهره یافتیم و فیض به عوض فیض
زیرا شریعت بهوسیلهٔ موسی عطا شد، امّا فیض و راستی بهوسیلهٔ عیسی مسیح رسید
خدا را هرگز کسی ندیده است؛ پسر یگانهای که در آغوش پدر است، همان او را ظاهر کردیوحنا ۱: ۱۴- ۱۸
چگونه میتوانیم فیض و حقیقت خدا را بشناسیم؟ ما این دو را در زندگی واقعی و جسمانی عیسی (ع) مشاهده میکنیم. شاگردان با دیدن عیسی، میتوانستند «فیض» و «حقیقت» خدا را بهطور عینی و قابل درک تجربه کنند. شریعت، با تمام احکام و دستورهای خود، قادر نبود چنین نمونهای دیدنی و ملموس از فیض و حقیقت را به ما ارائه دهد
پسر … مستقیماً از جانب خدا میآید
کاربرد دیگری از عنوان «پسر خدا» نیز به ما کمک میکند تا معنای این اصطلاح را در مورد عیسی (ع) بهتر درک کنیم. در انجیل لوقا، شجرهنامهای از عیسی (از پدر به پسر) ارائه میشود که به آدم، نخستین انسان، بازمیگردد. در پایان این شجرهنامه میخوانیم
ابن اَنوش، بن شِیث، بنآدم، بن الله
لوقا ۳: ۳۸
ما اینجا میبینیم که آدم «پسر خدا» نامیده شده است. چرا؟ چون آدم پدر انسانی نداشت؛ او مستقیماً از جانب خدا آمد. عیسی نیز پدر انسانی نداشت؛ او
از یک باکره متولد شد. همانطور که در انجیل یوحنا در بالا آمده است، او مستقیماً از جانب پدر آمد
مثالی از قرآن: برای فرزندِ
قرآن عبارت «فرزندِ …» را به شیوهای مشابه انجیل به کار میبرد. به آیه زیر توجه کنید
از تو میپرسند چه چیزی انفاق کنند؟ بگو: هر مالی که انفاق کردید، پس برای پدر و مادر و نزدیکان و یتیمان و مستمندان و در راه ماندگان است. و هر کار نیکی که انجام دهید، بدرستی که الله به آن آگاه است
بقره ۲: ۲۱۵
کلمه «در راه ماندگان» (یا «مسافران») در زبان عربی اصلی به معنای «فرزندان راه» («ابن سبیل» یا «ابن السبیل») نوشته شده است. چرا؟ زیرا مفسران و مترجمان دریافتهاند که این عبارت به معنای واقعی کلمه به «فرزندان راه» اشاره ندارد، بلکه عبارتی است برای اشاره به مسافران – کسانی که به شدت به راه وابسته هستند
پسر خدا به چه معنا نیست؟
در مورد کتاب مقدس نیز، وقتی از اصطلاح «پسر خدا» استفاده میشود، همین نکته صادق است: در هیچ جای تورات، زبور یا انجیل، این عنوان به این معنا نیست که خداوند با زنی رابطه جنسی داشته و در نتیجه صاحب فرزندی واقعی و فیزیکی شده باشد. چنین برداشتی ریشه در اساطیر شرکآلود یونان باستان دارد، جایی که خدایان آسمانی برای خود «همسر» داشتند و از طریق روابط جسمانی، فرزندانی به دنیا میآوردند
اما در هیچیک از بخشهای کتاب مقدس (الکتاب) چنین مفهومی وجود ندارد. برعکس، این موضوع بهصراحت رد میشود؛ زیرا تأکید میشود که عیسی از یک باکره متولد شده است. بنابراین، هیچ رابطهای در کار نبوده و تولد او کاملاً معجزهآسا و الهی بوده است
خلاصه
ما در اینجا دیدیم که اشعیا نبی حدود ۷۵۰ سال قبل از میلاد مسیح پیشگویی کرده بود که روزی در آینده، نشانهای مستقیماً از جانب خداوند نازل خواهد شد
بنابراین خود خداوند به شما آیتی خواهد داد: اینك باكره حامله شده، پسری خواهد زایید و نام او را عمّانوئیل خواهد خواند
اشعیا ۷: ۱۴
طبق تعریف، فرزندی که از یک باکره متولد میشود، پدر انسانی نخواهد داشت. در روایت کتاب مقدس، فرشته جبرئیل به مریم اعلام میکند که این اتفاق رخ خواهد داد، زیرا «قدرت خدای متعال بر تو سایه خواهد افکند». این تولد نه از طریق رابطهای فیزیکی یا نامقدس میان خدا و مریم حاصل میشود – که چنین برداشتی کفرآمیز و شرکآلود است – بلکه به شکلی کاملاً مقدس و منحصربهفرد روی میدهد
این پسر، بدون دخالت اراده یا تلاش انسانی، مستقیماً از جانب خداوند بهوجود میآید. همانطور که کلمات از درون ما بیرون میآیند و صادر میشوند، او نیز همچون کلمهای زنده، از جانب خدا صادر شد. از این رو، مسیح هم «پسر خدا» نامیده میشود و هم سخن خدا