پرش به محتوا

سوره ی یوسف، داستان زندگی حضرت یوسف را توصیف می کند. یوسف پسر یعقوب نبی بود؛ حضرت یعقوب  نیز پسر اسحاق و اسحاق نیز پسر ابراهیم نبی. یعقوب دوازده پسر داشت که یوسف یکی از آنها بود. یازده برادر یوسف علیه او توطئه کردند. این داستان برای اولین بار در کتاب تورات موسی در حدود 3500 سال پیش ذکر شده است. کل داستان را در اینجا می توانید مطالعه کنید. داستان دیگری از زندگی حضرت یوسف را می توانید در سوره ی یوسف بخوانید. سوره ی یوسف به ما می گوید که این حوادث فقط یک داستان نیست:

به راستى در [سرگذشت] يوسف و برادرانش براى پرسندگان عبرتها است.

سوره ی یوسف، آیه ی7

ماجرای یوسف و برادرانش چه درس عبرتی می تواند برای ما داشته باشد؟ جواب این سوال را با مطالعه ی این داستان در کتاب تورات و خواندن سوره ی یوسف خواهیم یافت.

در مقابلش سجده کردن…؟

یکی از نشانه ها، رویایی است که یوسف برای پدر خویش تعریف کرده بود:

“[ياد كن] زمانى را كه يوسف به پدرش گفت اى پدر من [در خواب] يازده ستاره را با خورشيد و ماه ديدم ديدم [آنها] براى من سجده مى كنند.

سوره ی یوسف، آیه ی 4

در پایان داستان می خوانیم که:

“و پدر و مادرش را به تخت برنشانيد و [همه آنان] پيش او به سجده درافتادند و [يوسف] گفت اى پدر اين است تعبير خواب پيشين من به يقين پروردگارم آن را راست گردانيد و به من احسان كرد آنگاه كه مرا از زندان خارج ساخت و شما را از بيابان [كنعان به مصر] باز آورد پس از آنكه شيطان ميان من و برادرانم را به هم زد بى گمان پروردگار من نسبت به آنچه بخواهد صاحب لطف است زيرا كه او داناى حكيم است.

سوره ی یوسف، آیه ی 100

کلمه ی “سجده” در کل قرآن بارها تکرار شده است؛ اما همه این سجده کردن ها متعلق به نماز، در کعبه و یا سجده بر خدای متعال یا معجزات اوست.(مثلاً در داستان جادوگران مصر و حضرت موسی) در اینجا ما در مورد “سجده” در برابر انسان (یوسف) صحبت می کنیم. می دانیم که به فرشتگان فقط یکبار دستور داده شده است در برابر حضرت آدم سجده کنند. (سوره ی طه آیه ی 116 و سوره ی الاعراف آیه ی 11 را بخوانید ). باید توجه داشته باشیم که فرشتگان انسان نیستند و انسان ها نیز می بایست فقط و فقط در مقابل خداوند سجده کنند.

“اى كسانى كه ايمان آورده‏ ايد ركوع و سجود كنيد و پروردگارتان را بپرستيد و كار خوب انجام دهيد باشد كه رستگار شويد.”

سوره ی الحج، آیه ی 77

چرا حضرت یوسف استثناء بود؟ چرا پدرش، یعقوب و برادرانش او را سجده کردند؟

پسر انسان

کتاب مقدس نیز به ما دستور داده است که فقط خدا را بپرستیم و فقط در مقابل او سجده کنیم؛ اما در اینجا هم موارد استثنایی وجود دارد. دانیال نبی آینده را پیشبینی می کرد؛ او درباره ی آمدن ملکوت خداوند و “پسر انسان”  نبوت هایی کرده بود.

در خواب موجودی را دیدم که شبیه انسان بود. او بر ابرهای آسمان آمد و به حضور موجود ازلی رفت. به او اختیار و جلال و قدرتِ سلطنت داده شد تا همهٔ اقوام از هر زبان و نژاد او را خدمت نمایند. قدرت او ابدی و سلطنتش دانیال 1413بی‌زوال است

7.

همانطور که خانواده ی یوسف در برابر او تعظیم کردند، مردم جهان نیز در برابر “پسر انسان” سجده خواهند کرد.

عیسی مسیح بیشتر اوقات از خود با عنوان “پسر انسان” یاد می کرد. او قدرت و صلاحیت زیادی در تعلیم دادن، شفا دادن و کنترل کردن طبیعت داشت. با این حال، او” بر روی ابر های آسمان” به این دنیا نیامد (طبق رویای دانیال نبی)؛ دلیل آن این است که آن رویا متعلق به آینده است، یعنی درست زمانی که عیسی مسیح برا ی بار دوم برای نابودی دجال (همانطور که به آدم و حوا گفته شد) و به وجود آوردن ملکوت و پادشاهی خداوند، دوباره به این دنیا خواهد آمد.

وقتی که عیسی مسیح برای اولین بار به این دنیا آمد، از یک باکره متولد و برای ملکوت خداوند، کفاره ی گناهان بسیاری از مردم شد. بعد ها  او در تعالیمش به آمدن دوباره ی خود اشاره کرد؛ او درباره ی اینکه چگونه “پسر انسان” روی ابرها برای دومین بار به این دنیا خواهد آمد و مردمی که به او ایمان آورده اند را از دیگران جدا خواهد کرد، صحبت می کرد.  همانطور که برادران یوسف در برابرش تعظیم کردند، عیسی مسیح آینده را می دید که تمامی ملت ها در مقابلش سجده خواهد کرد و او اینگونه تعلیم می داد:

“«وقتی پسر انسان با جلال خود همراه با همهٔ فرشتگان می‌آید، بر تخت پادشاهی خود خواهد نشست و تمام ملل روی زمین در حضور او جمع می‌شوند. آنگاه او مانند شبانی كه گوسفندان را از بُزها جدا می‌کند، آدمیان را به دو گروه تقسیم خواهد كرد. گوسفندان را در دست راست و بُزها را در دست چپ خود قرار خواهد داد. آنگاه پادشاه به آنانی كه در سمت راست او هستند خواهد گفت: “ای کسانی‌که از جانب پدر من بركت یافته‌اید! بیایید و وارث سلطنتی شوید كه از ابتدای آفرینش عالم برای شما آماده شده است. چون وقتی گرسنه بودم به من خوراک دادید، وقتی تشنه بودم به من آب دادید، هنگامی‌که غریب بودم مرا به خانهٔ خود بردید وقتی عریان بودم مرا پوشانیدید، وقتی بیمار بودم به عیادت من آمدید و وقتی‌که در زندان بودم از من دیدن كردید” آنگاه نیكان پاسخ خواهند داد: “ای خداوند چه وقت تو را گرسنه دیدیم كه به تو خوراک داده باشیم و یا چه موقع تو را تشنه دیدیم كه به تو آب داده باشیم؟ چه زمان غریب بودی كه تو را به خانه بردیم یا برهنه بودی كه تو را پوشاندیم؟ چه وقت تو را بیمار یا زندانی دیدیم كه به دیدنت آمدیم؟” پادشاه در جواب خواهد گفت: “بدانید آنچه به یکی از كوچكترین پیروان من كردید، به من كردید.” «آنگاه به آنانی كه در سمت چپ او هستند خواهد گفت: “ای ملعونان، از من دور شوید و به آتش ابدی كه برای ابلیس و فرشتگان او آماده شده است بروید، زیرا وقتی گرسنه بودم به من خوراک ندادید، وقتی تشنه بودم به من آب ندادید وقتی غریب بودم مرا نپذیرفتید، وقتی برهنه بودم مرا نپوشانیدید و وقتی بیمار و زندانی بودم به دیدن من نیامدید.” آنان نیز جواب خواهند داد: “چه موقع تو را گرسنه یا تشنه یا غریب یا عریان یا بیمار یا زندانی دیدیم و كاری برایت نكردیم؟” او جواب خواهد داد: “بدانید آنچه به یکی از این كوچكان نكردید به من نكردید”و آنان به كیفر ابدی خواهند رسید، ولی نیكان به حیات جاودانی وارد خواهند شد.»

انجیل متی، 46-31: 25

حضرت یوسف و عیسی مسیح

حضرت یوسف و عیسی مسیح، به غیر از موضوع “سجده” حوادث مشابه دیگری را نیز تجربه کردند. به این رویداد ها توجه کنید:

 

رویداد های زندگی حضرت یوسفرویداد های زندگی عیسی مسیح
برادران یوسف، که رهبران آینده ی دوازده قبیله ی اسرائیل بودند، از یوسف بدشان می آمد و او را طرد کردند.همه ی قوم یهود از عیسی مسیح متنفر بودند و او را به عنوان مسیح قبول نداشتند.
یوسف به برادرانش می گوید که در آینده آنها او را پرستش خواهند کرد.عیسی مسیح می گوید که برادرانش (در اینجا به معنای یهودیان) او را پرستش خواهند کرد.(نگاه کنید به انجیل مرقس 14:62)

 

پدرش یعقوب، او را نزد برادرانش فرستاد، اما برادرانش او را قبول نكردند و می خواستند او را بکشند.پدرش عیسی مسیح را نزد برادران یهودی خود می فرستد، “اما آنها او را نپذیرفتند” (نگاه کنید به انجیل یوحنا 1:11). “آنها تصمیم گرفتند که عیسی را بکشند” (انجیل یوحنا 11:53).
آنها یوسف را به چاه انداختند.عیسی مسیح قبلا به روی زمین آمده بود.
یوسف را به بیگانگان فروختند تا در آنجا کشته شود.عیسی مسیح را فروختند و او را به دست بیگانگان سپردند تا در آنجا کشته شود.
او را به جای خیلی دوری بردند و پدر و برادرانش فکر کردند که او مرده است.قوم یهود تا به امروز فکر می کنند که عیسی مسیح مرده است.
یوسف را به عنوان برده خوار شمردند.عیسی مسیح خود را از تمام مزایا محروم نموده، به صورت یک غلام درآمد و شبیه انسان شد. (نگاه کنید به کتاب فیلیپیان 2:7)
یوسف را متهم به انجام گناه کردند.  سران كاهنان، اتّهامات زیادی به او نسبت دادند. (مرقس 15:3)
یوسف به عنوان برده روانه ی زندان شد و در زندان آزادی برخی از زندانیان را  پیش بینی کرد.خدای قادر متعال عیسی مسیح را از روح پُر ساخته است. خدا او را فرستاده تا به مسکینان بشارت و شکسته‌ دلان را شفا دهد و رهایی اسیران و آزادی زندانیان را اعلام کند.  (نگاه کنید به کتاب اشعیاء 61:1)
یوسف بر تخت پادشاهی مصر نشست و جایگاهی بالاتر از همه دریافت و فقط از فرعون اطاعت کرد. مردم در برابر او سجده می کردند.“از این جهت خدا او را بسیار سرافراز نمود و نامی را كه بالاتر از جمیع نامهاست به او عطا فرمود تا اینکه همهٔ موجودات در آسمان و روی زمین و زیر زمین، با شنیدن نام عیسی به زانو در آیند و همه برای جلال خدای پدر، با زبان خود اعتراف كنند كه عیسی مسیح، خداوند است.”  (فیلیپیان 11-9: 2)

 

اگرچه برادران یوسف او را طرد کرده، فروختند، با این حال مردم از سراسر دنیا نزد یوسف می آمدند و او آنها را با نان تامین می کرد.اگرچه برادران یهودی او را طرد کردند و او را مرده دانستند، اما ملت های دیگر نزد عیسی مسیح آمدند و نان زندگی را از او دریافت کردند زیرا که فقط او می توانست  زندگی واقعی و ابدی را تأمین کند.
“یوسف چنین می گوید: شما برای من‌ نقشهٔ بد كشیدید ولی خدا، آن را ‌خیّریت‌ گردانید تا چنانكه‌ امروز می‌بینید، جان ‌عدّهٔ زیادی را حفظ ‌كند.”      (پیدایش 50:20)“یقین بدانید، هرکه سخنان مرا بشنود و به فرستندهٔ من ایمان آورد، حیات جاودانی دارد و هرگز محكوم نخواهد شد، بلكه از مرگ گذشته و به حیات رسیده است.”    (یوحنا 5:24)  عیسی از خیانت یکی از شاگردانش سخن می گوید.
برادران او به همراه ملل مختلف نزد او آمده،  در مقابلش به خاک افتادند.دانیال  نبی در مورد “پسر انسان” اینطور پیشگویی کرد: “به او اقتدار، قدرت جلال و پادشاهی اعطا شد، تا از همه ی ملتها، با زبان های مختلف به او خدمت کنند.”

 

علائم و نشانه های متفاوت

می توان گفت که زندگی تقریباً همه ی  پیامبران کتاب عهد عتیق بازتابی از زندگی عیسی مسیح است. این پیامبران صدها سال قبل از آمدن مسیح زندگی کرده بودند. این به ما نشان می دهد که آمدن مسیح در واقع جزئی از نقشه ی خدا بوده است و توسط انسان کشیده نشده است؛ زیرا که انسان ها قدرت دیدن آینده را ندارند.

پیشگویی ها راجع به مسیح از زمان حضرت آدم شروع شده است. کتاب مقدس می گوید که حضرت آدم:

“….او بازتاب تصویر انسانی بود که قرار بود در آینده بیاید (آن انسان عیسی مسیح بود)

“با وجود این باز هم مرگ بر انسانهایی كه از زمان «آدم» تا زمان موسی زندگی می‌کردند، حاكم بود حتّی بر آنانی كه مانند «آدم»، از فرمان خدا سرپیچی نكرده بودند. آدم نمونهٔ آن كسی است، كه قرار بود بیاید.

رومیان 5:14

در پایان، گرچه برادرانش یوسف را می پرستیدند، اما باید به این نکته توجه کنیم که انکار و طرد کردن برادرانش، فروتنی یوسف و جدایی از آنها او را به این درجه رسانید. قربانی شدن مسیح، در داستان قربانی ابراهیم برای خدا منعکس می شود. پس از مرگ یوسف، از دوازده پسر یعقوب، دوازده قبیله ی اسرائیل به وجود آمد؛ حضرت موسی آنها را از اسارت و بردگی نجات داد و بنی اسرائیل را از مصر بیرون برد. خروج از مصر نیز یکی از نشانه های قربانی شدن مسیح یود. در اصل، وقتی به کتاب تورات نگاه می کنیم، می بینیم که هزاران سال قبل از آمدن مسیح نشانه های بسیاری وجود دارند که آمدن او را پیشگویی می کنند. کتاب مزامیر و کتب انبیای دیگر صد ها سال قبل به تمامی جزئیات  آمدن مسیح و نبوت های مربوط به این رویداد پرداخته اند. طرد شدن عیسی مسیح توسط مردم، پیشگویی شده بود؛ این نبوت به صورت “برده ای که عذاب کشید” به تصویر کشیده شده است. هیچ کس نمی تواند به آینده نگاه کند و از حوادثی که قرار است صدها سال بعد رخ دهند سخن بگوید. اگر این پیامبران از خدا الهام و وحی نگرفته بودند، چگونه این همه پیشگویی را با جزئیات  کامل می توانستند نبوت کنند؟ اگر تمامی سخنان این پیامبران از جانب خدا می باشد، طرد عیسی مسیح توسط یهودیان و قربانی و زنده شدنش، همگی جزئی از نقشه ی باشکوه خداوند بوده است.

بسیاری از این نوشته ها و پیشگویی ها دلیل قربانی و کفاره شدن عیسی مسیح را به ما توضیح می دهند: مسیح خود را فدا کرد تا انسان ها بی گناه شمرده شوند و بتوانند وارد ملکوت خداوند شوند.

از طرفی دیگر مثال زندگی حضرت یوسف به آینده ی دور اشاره دارد؛ وقتی که پادشاهی خدا آغاز شود، عیسی مسیح دوباره به دنیا باز می گردد و در این هنگام همه ی ملت ها، با هر رنگ و زبان او را پرستیده، در مقابلش به خاک خواهند افتاد. امروزه، همه ی مردم به این پادشاهی شکوهمند دعوت می شوند. بیایید مانند آن شخص احمقی نباشیم که سوره ی المعارج او را توصیف کرده است. او برای یافتن منجی تا روز قیامت صبر کرد و زمانی فرا رسید که کار از کار گذشته و خیلی دیر شده بود. در اینجا در مورد زندگی جدیدی که عیسی مسیح به ما تکلیف می کند، اطلاعات بیشتری کسب خواهید کرد.

مسیح درباره آمدن خود چنین تعلیم داد:

” «در آن روز پادشاهی آسمان مثل ده دختر جوان خواهد بود كه چراغهای خود را برداشته به استقبال داماد رفتند. پنج نفر از آنان دانا و پنج نفر نادان بودند. دختران نادان چراغهای خود را با خود برداشتند ولی با خود هیچ روغن نبردند، امّا دختران دانا چراغهای خود را با ظرفهای پر از روغن بردند، چون داماد در آمدن تأخیر كرد، همگی خوابشان برد. «در نیمهٔ شب فریاد کسی شنیده شد كه می‌گفت: “داماد می‌آید، به پیشواز او بیایید” وقتی دختران این را شنیدند، همه برخاسته چراغهایشان را حاضر كردند. دختران نادان به دختران دانا گفتند: “چراغهای ما در حال خاموش شدن است، مقداری از روغن خودتان را به ما بدهید.” آنها گفتند: “خیر، برای همهٔ ما کافی نیست، بهتر است شما پیش فروشندگان بروید و مقداری روغن برای خودتان بخرید.” وقتی آنها رفتند روغن بخرند، داماد وارد شد. کسانیکه آماده بودند با او به مجلس عروسی وارد شدند و در بسته شد. بعد كه آن پنج دختر دیگر برگشتند، فریاد زدند: “‌ای آقا، ای آقا در را به روی ما باز كن” امّا او جواب داد: “‌به شما می‌گویم كه اصلاً شما را نمی‌شناسم.” پس بیدار باشید زیرا شما از روز و ساعت این واقعه خبر ندارید. «پادشاهی آسمان مانند مردی است كه می‌‌خواست سفر كند. پس غلامان خود را خوانده، تمام ثروتش را به آنان سپرد و به هر یک به نسبت توانایی‌اش چیزی داد به یکی پنج هزار سکّهٔ طلا، به دیگری دو هزار سکّهٔ طلا، و به سومی هزار سکّهٔ طلا و پس از آن به سفر رفت. مردی كه پنج هزار سکّهٔ طلا داشت زود رفت و با آنها تجارت كرد و پنج هزار سکّهٔ طلا سود برد. همچنین آن مردی كه دو هزار سکّهٔ طلا داشت دو هزار سکّهٔ دیگر سود آورد. امّا آن مردی كه هزار سکّهٔ طلا به او داده شده بود رفت و زمین را كَند و پول ارباب خود را پنهان كرد. «بعد از مدّت زیادی ارباب برگشت و با آنها به تصفیه حساب پرداخت. کسیکه پنج هزار سکّهٔ طلا به او داده شده بود آمد و پنج هزار سکّه‌ای را هم كه سود برده بود با خود آورد و گفت: “تو این پنج هزار سکّه را به من سپرده بودی، این پنج هزار سکّهٔ دیگر هم سود آن است.” ارباب گفت: “آفرین، ای غلام خوب و امین، تو در امر كوچكی امانت و درستی خود را نشان دادی، من حالا كارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در شادی ارباب خود شریک باش.” آنگاه مردی كه دو هزار سکّهٔ طلا داشت آمد و گفت: “تو دو هزار سکّهٔ به من سپردی، این دو هزار سکّهٔ دیگر هم سود آن است.” ارباب گفت: “آفرین، ای غلام خوب و امین تو در كار كوچكی امانت و درستی خود را نشان دادی و حالا كارهای بزرگ را به تو خواهم سپرد. بیا و در شادی ارباب خود شریک باش.” سپس مردی كه هزار سکّه به او داده شده بود آمد و گفت: “ای ارباب، من می‌دانستم كه تو مرد سختگیری هستی، از جایی‌که نکاشته‌ای درو می‌کنی و از جایی‌که نپاشیده‌ای جمع می‌نمایی، پس ترسیدم و رفتم سکّه‌های تو را در زمین پنهان كردم. بفرما، پول تو اینجاست.” ارباب گفت: “ای غلام بدسرشت و تنبل، تو كه می‌دانستی من از جایی‌كه نکاشته‌ام درو می‌کنم و از جایی‌که نپاشیده‌ام جمع می‌کنم، پس به همین دلیل می‌باید پول مرا به صرّافان می‌دادی تا وقتی من از سفر بر می‌گردم آن را با سودش پس بگیرم. سکّه‌ها را از او بگیرید و به آن‌کسی كه ده هزار سکّه دارد بدهید، زیرا آن‌ کس كه دارد به او بیشتر داده خواهد شد تا به فراوانی داشته باشد و آن‌کس كه ندارد، حتّی آنچه را هم كه دارد از دست خواهد داد. این غلام بی‌فایده را به تاریكی بیندازید جاییکه گریه و دندان بر دندان ساییدن وجود دارد.”

انجیل متی 30-1: 25

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *