در روزگار مدرن و تحصیلکرده، گاهی از خود میپرسیم که آیا باورهای سنتی، بهویژه باورهای مربوط به کتاب مقدس، فقط خرافات قدیمی هستند. کتاب مقدس معجزات باورنکردنی بسیاری را بازگو می کند. اما احتمالاً داستان جمعه خوب و اولین میوه ها درباره رستاخیز عیسی مسیح از مردگان پس از مصلوب شدن او غیرقابل باور به نظر می رسد
آیا شواهد منطقی برای جدی گرفتن این روایت از برخاستن عیسی از مرگ وجود دارد؟ برای بسیاری تعجب آور است، این که رستاخیز عیسی واقعا اتفاق افتاده باشد. و این از استدلال مبتنی بر داده های تاریخی ناشی می شود. بر اساس شواهد و دلیل است، نه تنها بر اساس اعتقادات دینی
این سوال ارزش بررسی دقیق دارد زیرا مستقیماً بر زندگی خود ما تأثیر می گذارد. به هر حال، همه ما می میریم، مهم نیست که چقدر پول، تحصیل، سلامت و اهداف دیگر در زندگی به دست می آوریم . اگر عیسی بر مرگ پیروز شده باشد، در مواجهه با نزدیک شدن به مرگ ما، امیدی واقعی به ما می دهد. بیایید به داده های تاریخی اصلی و شواهد رستاخیز او نگاه کنیم
این واقعیت که عیسی وجود داشت و با مرگ عمومی درگذشت که مسیر تاریخ را تغییر داده است مسلم است. برای تأیید آن نیازی نیست به کتاب مقدس مراجعه کنید. تاریخ سکولار چندین اشاره به عیسی و تأثیری که او بر دنیای عصر خود گذاشت، ثبت کرده است
بیایید دونمونه را بررسی کنیم
تاسیتوس: اشارات تاریخی به عیسی
تاسیتوس، فرماندار و مورخ رومی، هنگام ثبت چگونگی اعدام نرون امپراتور روم مسیحیان قرن اول (در سال 65 میلادی) به عیسی اشاره کرد. نرون مسیحیان را مقصر سوزاندن رم دانست و سپس اقدام به کشتار آنها کرد. در اینجا چیزی است که تاسیتوس در سال ۱۱۲ پس از میلاد نوشته است
«نرون.. افرادی را که معمولاً مسیحی می نامیدند، که به خاطر عظمت هایشان مورد نفرت بودند، با بدیع ترین شکنجه ها مجازات کرد. کریستوس، بنیانگذار این نام، توسط پونتیوس پیلاطس، ناظم یهودیه در سلطنت تیبریوس به قتل رسید. اما خرافات مخرب که برای مدتی سرکوب شده بود، نه تنها از طریق یهودیه، جایی که شرارت از آنجا سرچشمه گرفت، بلکه از طریق شهر رم نیز دوباره شیوع یافت
تاسیتوس سالنامه پانزدهم. ۴۴
تاسیتوس تأیید می کند که
- عیسی یک شخصیت تاریخی بود.
- او توسط پونتیوس پیلاطس اعدام شد.
- در سال 65 میلادی (زمان نرون) ایمان مسیحی در سراسر دریای مدیترانه از یهودیه تا روم گسترش یافته بود. همچنین، این کار را با چنان قدرتی انجام داده بود که امپراتور روم احساس کرد باید با آن مقابله کند.
توجه کنید که تاسیتوس این چیزها را به عنوان شاهدی متخاصم می گوید. ما این را می دانیم زیرا او جنبشی را که عیسی آغاز کرد به عنوان یک “خرافات شیطانی” نام می برد. او با آن مخالف است اما تاریخی بودن آن را انکار نمی کند
ژوزفوس: اشارات تاریخی به عیسی
ژوزفوس یک رهبر نظامی یهودی و مورخ قرن اول پس از میلاد بود که به رومیان می نوشت. او تاریخ یهودیان را از آغاز تا زمان خود خلاصه کرد. در انجام این کار. او همچنین زمان و حرفه عیسی را با این کلمات پوشش داد
«در این هنگام مرد حکیمی… عیسی بود. … خوب، و … با فضیلت. و افراد زیادی از یهودیان و سایر ملل شاگرد او شدند. پیلاطس او را به مصلوب شدن و مرگ محکوم کرد. و آنهایی که شاگرد او شده بودند، شاگردی او را رها نکردند. آنها گزارش دادند که او سه روز پس از مصلوب شدن بر آنها ظاهر شد و او زنده است
جوزفوس. ۹۰ میلادیآثار باستانی xviii. ۳۳
ژوزفوس تأیید می کند که
- عیسی وجود داشت،
- او معلم دینی بود،
- شاگردان او علناً رستاخیز عیسی را از مردگان اعلام کردند.
بنابراین از این اجمالی به گذشته به نظر می رسد که مرگ عیسی یک رویداد شناخته شده بود. علاوه بر این، شاگردانش علناً مناقشه رستاخیز او را به جهان یونانی-رومی تحمیل کردند
پیشینه تاریخی از کتاب مقدس
لوقا، پزشک و مورخ، جزئیات بیشتری در مورد چگونگی پیشرفت این ایمان در جهان باستان ارائه می دهد. در اینجا گزیده ای از او از کتاب اعمال رسولان در کتاب مقدس آورده شده است
چون ایشان با قوم سخن میگفتند، کَهَنَه و سردار سپاهِ هیکل و صدّوقیان بر سر ایشان تاختند،
اعمال رسولان ۴: ۱-۱۶
چونکه مضطرب بودند از اینکه ایشان قوم را تعلیم میدادند و در عیسی به قیامت از مردگان اعلام مینمودند.
پس دست بر ایشان انداخته، تا فردا محبوس نمودند زیرا که آن، وقتِ عصر بود.
امّا بسیاری از آنانی که کلام را شنیدندایمان آوردند و عدد ایشان قریب به پنج هزار رسید.
بامدادان رؤسا و مشایخ و کاتبان ایشان در اورشلیم فراهم آمدند،
با حنّای رئیس کَهَنَه و قیافا و یوحنّا و اسکندر و همهٔ کسانی که از قبیله رئیس کَهَنَه بودند.
و ایشان را در میان بداشتند و از ایشان پرسیدند که شما به کدام قوّت و به چه نام این کار را کردهاید؟
آنگاه پطرس از روحالقدس پر شده، بدیشان گفت، ای رؤسای قوم و مشایخ اسرائیل،
اگر امروز از ما بازپرس میشود دربارهٔ احسانی که بدین مرد ضعیف شده، یعنی به چه سبب او صحّت یافته است،
جمیع شما و تمام قوم اسرائیل را معلوم باد که به نام عیسی مسیح ناصری که شما مصلوب کردید و خدا او را از مردگان برخیزانید، در او این کس به حضور شما تندرست ایستاده است
این است آن سنگی که شما معماران آن را ردّ کردید و الحال سرِ زاویه شده است
و در هیچکس غیر از او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطا نشده که بدان باید ما نجات یابیم.
پس چون دلیری پطرس و یوحنّا را دیدند و دانستند که مردم بیعلم و اُمّی هستند، تعجّب کردند و ایشان را شناختند که از همراهان عیسی بودند.
و چون آن شخص را که شفا یافته بود با ایشان ایستاده دیدند، نتوانستند به ضدّ ایشان چیزی گویند.
پس حکم کردند که ایشان از مجلس بیرون روند و با یکدیگر مشورت کرده، گفتند
که با این دو شخص چه کنیم؟ زیرا که بر جمیع سکنه اورشلیم واضح شد که معجزهای آشکار از ایشان صادر گردید و نمیتوانیم انکارکرد.
امّا رئیس کَهَنَه و همهٔ رفقایش که از طایفه صدّوقیان بودند، برخاسته، به غیرت پر گشتند
اعمال رسولان ۵: ۱۷-۴۰
و بر رسولان دست انداخته، ایشان را در زندانِ عامّ انداختند.
شبانگاه فرشته خداوند درهای زندان را باز کرده و ایشان را بیرون آورده، گفت،
بروید و در هیکل ایستاده، تمام سخنهای این حیات را به مردم بگویید
چون این را شنیدند، وقت فجر به هیکل درآمده، تعلیم دادند. امّا رئیس کَهَنَه و رفیقانش آمده، اهل شورا و تمام مشایخ بنیاسرائیل را طلب نموده، به زندان فرستادند تا ایشان را حاضر سازند.
پس خادمان رفته، ایشان را در زندان نیافتند و برگشته، خبر داده،
گفتند که زندان را به احتیاطِ تمام بسته یافتیم و پاسبانان را بیرون درها ایستاده؛ لیکن چون باز کردیم، هیچکس را در آن نیافتیم.
چون کاهن و سردار سپاه هیکل و رؤسای کَهَنَه این سخنان را شنیدند، دربارهٔ ایشان در حیرت افتادند که این چه خواهد شد؟
آنگاه کسی آمده، ایشان را آگاهانید که اینک، آن کسانی که محبوس نمودید، در هیکل ایستاده، مردم را تعلیم میدهند
پس سردار سپاه با خادمان رفته، ایشان را آوردند، لیکن نه به زور زیرا که از قوم ترسیدند که مبادا ایشان را سنگسار کنند و چون ایشان را به مجلس حاضر کرده، برپا بداشتند، رئیس کَهَنَه از ایشان پرسیده، گفت،
مگر شما را قدغن بلیغ نفرمودیم که بدین اسم تعلیم مدهید؟ همانا اورشلیم را به تعلیم خود پر ساختهاید و میخواهید خون این مرد را به گردن ما فرود آرید
پطرس و رسولان در جواب گفتند، خدا را میباید بیشتر از انسان اطاعت نمود
خدای پدران ما، آن عیسی را برخیزانید که شما به صلیب کشیده، کشتید
او را خدا بر دست راست خود بالا برده، سرور و نجاتدهنده ساخت تا اسرائیل را توبه و آمرزش گناهان بدهد
و ما هستیم شاهدان او بر این امور، چنانکه روحالقدس نیز است که خدا او را به همهٔ مطیعان او عطا فرموده است
چون شنیدند دلریش گشته، مشورت کردند که ایشان را به قتل رسانند
امّا شخصی فریسی، غمالائیل نام که مُفتی و نزد تمامی خلق محترم بود، در مجلس برخاسته، فرمود تا رسولان را ساعتی بیرون برند
پس ایشان را گفت، ای مردان اسرائیلی، برحذر باشید از آنچه میخواهید با این اشخاص بکنید
زیرا قبل از این ایّام، تِیودا نامی برخاسته، خود را شخصی میپنداشت و گروهی قریب به چهارصد نفر بدو پیوستند. او کشته شد و متابعانش نیز پراکنده و نیست گردیدند7 و بعد از او یهودای جلیلی در ایّام اسمنویسی خروج کرد و جمعی را در عقب خود کشید. او نیز هلاک شد و همهٔ تابعان او پراکنده شدند
الآن به شما میگویم از این مردم دست بردارید و ایشان را واگذارید زیرا اگر این رأی و عمل از انسان باشد، خود تباه خواهدشد
ولی اگر از خدا باشد، نمیتوانید آن را برطرف نمود مبادا معلوم شود که با خدا منازعه میکنید
پس به سخن او رضا دادند و رسولان را حاضر ساخته، تازیانه زدند و قدغن نمودند که دیگر به نام عیسی حرف نزنند پس ایشان را مرخّص کردند
می بینیم که مقامات برای جلوگیری از این باور جدید تلاش زیادی کردند. این مناقشات و آزارهای اولیه در اورشلیم رخ داد. این همان شهری است که تنها چند هفته قبل از آن عیسی در ملاء عام اعدام و دفن شده بود
از این دادههای تاریخی، میتوان با سنجیدن همه گزینههای ممکن، رستاخیز را بررسی کرد. سپس می توانیم تصمیم بگیریم که کدام یک منطقی تر است. ما مجبور نیستیم با «ایمان» در مورد هر رستاخیز ماوراء طبیعی پیش داوری کنیم
جسد عیسی و مقبره
ما فقط دو گزینه در مورد بدن مصلوب شده و مرده ی عیسی داریم. یا مقبره در آن صبح یکشنبه عید پاک خالی بود یا هنوز جسد او در آن بود. هیچ گزینه دیگری وجود ندارد
فرض کنیم جسد او در قبر باقی مانده باشد. با این حال، همانطور که ما در مورد رویدادهای تاریخی در حال رخ دادن فکر می کنیم، مشکلات به سرعت به وجود می آیند
اگر جسد هنوز در قبر بود، چرا رهبران رومی و یهودی در اورشلیم باید چنین اقدامات شدیدی را برای متوقف کردن داستانهای رستاخیز انجام دهند؟
همه منابع تاریخی که بررسی کردیم حاکی از خصومت مقامات نسبت به ادعای معاد بود. با این حال، این مقبره درست در کنار اعلامیه های عمومی شاگردان مبنی بر برخاستن او از مردگان در اورشلیم قرار داشت! اگر جسد عیسی هنوز در قبر بود، برای مقامات امری ساده بود که جسد مسیح را در مقابل همه به نمایش میگذاشتند. این امر جنبش نوپا را بدون نیاز به زندانی کردن، شکنجه و در نهایت به شهادت رساندن آنها بی اعتبار می کرد
بیشتر در نظر بگیرید، هزاران نفر در این زمان به رستاخیز فیزیکی عیسی در اورشلیم ایمان آوردند. فرض کنید شما یکی از آنهایی بودید که در میان جمعیت به پیتر گوش میدادند و فکر میکردند آیا پیام باورنکردنی او قابل باور است یا خیر. (بالاخره با آزار و اذیت آمد). آیا حداقل وقت ناهار خود را برای رفتن به مقبره و نگاهی به آن صرف نمیکردید تا ببینید جسد هنوز آنجاست؟
اگر جسد مسیح هنوز در مقبره بود، این جنبش در چنین محیط خصمانه ای با چنین شواهد متقابل جنایتکارانه ای هیچ پیروانی پیدا نمی کرد
پس باقی ماندن بدن مسیح در مقبره منجر به پوچی می شود. این بی معنی است
آیا شاگردان جسد را دزدیدند؟
البته به غیر از قیامت، توضیحات احتمالی دیگری نیز برای قبر خالی وجود دارد. با این حال، هر توضیحی برای ناپدید شدن جسد باید شامل این جزئیات نیز باشد: مهر رومی بالای مقبره، گشت رومی که از مقبره محافظت می کند، سنگ بزرگ (۱ تا ۲ تن) پوشاننده ورودی مقبره، و ۴۰ کیلوگرم عامل مومیایی کردن. روی بدن لیست ادامه دارد. فضا به ما اجازه نمی دهد که به همه عوامل و سناریوها برای توضیح بدن گم شده نگاه کنیم. اما تامل برانگیزترین توضیح همیشه این بوده است که خود شاگردان جسد را از قبر دزدیده اند. سپس آن را در جایی پنهان کردند و توانستند دیگران را گمراه کنند
این سناریو را فرض کنید. به خاطر بحث، از برخی مشکلات در توضیح این که چگونه گروه ناامید شاگردانی که در دستگیری او برای جان خود فرار کردند، میتوانند دوباره گروهبندی شوند و نقشهای برای دزدیدن جسد بیاورند، اجتناب کنید. سه روز پس از فرار آنها در هنگام دستگیری او، جسورانه ترین حمله کماندویی را طراحی و اجرا کردند. آنها کاملاً گارد رومی را فریب دادند. سپس مهر و موم را شکستند، سنگ عظیم را حرکت دادند و با بدن مومیایی شده خارج شدند. همه اینها بدون متحمل شدن هیچ تلفاتی (از آنجایی که همه آنها زنده ماندند تا مدت کوتاهی پس از آن شاهدان عمومی بدون آسیب باشند). فرض کنید که آنها با موفقیت این کار را انجام دادند و سپس پا به صحنه جهانی گذاشتند تا ایمان جدیدی را بر اساس فریب خود شروع کنند
انگیزه شاگردان: اعتقاد آنها به معاد
بسیاری از ما امروز فکر میکنیم که انگیزه شاگردان نیاز به اعلام برادری و محبت در میان مردان بود. اما به گزارش لوقا و یوسفوس برگردید. توجه داشته باشید که موضوع بحث برانگیز این بود که “حواریون به مردم تعلیم می دادند و در عیسی رستاخیز مردگان را اعلام می کردند”. این مضمون در نوشته های آنها اهمیت دارد. توجه کنید که پولس، یکی دیگر از رسولان، چگونه اهمیت رستاخیز عیسی را ارزیابی می کند
زیرا که اوّل به شما سپردم، آنچه نیز یافتم که مسیح برحسب کتب در راه گناهان ما مرد،
اول قرنتیان ۱۵: ۳-۳۲ (۵۷ سال بعد از میلاد)
و اینکه مدفون شد و در روز سوم برحسب کتب برخاست؛
و اینکه به کیفا ظاهر شد و بعد از آن به آن دوازده،
و پس از آن، به زیاده از پانصد برادر یک بار ظاهر شد که بیشتر از ایشان تا امروز باقی هستند، امّا بعضی خوابیدهاند.
از آن پس به یعقوب ظاهر شد و بعد به جمیع رسولان
و آخر همه بر من مثل طفل سقطشده ظاهر گردی زیرا من کهترین رسولان هستم و لایق نیستم که به رسول خوانده شوم، چونکه برکلیسای خدا جفا میرسانیدم لیکن به فیض خدا آنچه هستم هستم و فیض او که بر من بود باطل نگشت، بلکه بیش از همهٔ ایشان مشقّت کشیدم، امّا نه من بلکه فیض خدا که با من بود پس خواه من و خواه ایشان بدین طریق وعظ میکنیم و به اینطور ایمان آوردید لیکن اگر به مسیح وعظ میشود که از مردگان برخاست، چون است که بعضی از شما میگویند که قیامت مردگان نیست؟ امّا اگر مردگان را قیامت نیست، مسیح نیز برنخاسته است
و اگر مسیح برنخاست، باطل است وعظ ما و باطل است نیز ایمان شما
و شهود کَذَبِه نیز برای خدا شدیم، زیرا دربارهٔ خدا شهادت دادیم که مسیح را برخیزانید، و حال آنکه او را برنخیزانید در صورتی که مردگان برنمیخیزند
زیرا هرگاه مردگان برنمیخیزند، مسیح نیز برنخاسته است
امّا هرگاه مسیح برنخاسته است، ایمان شما باطل است و شما تاکنون در گناهان خود هستید،
بلکه آنانی هم که در مسیح خوابیدهاند هلاک شدند
اگر فقط در این جهان در مسیح امیدواریم، از جمیع مردم بدبختتریم
لیکن بالفعل مسیح از مردگان برخاسته و نوبر خوابیدگان شده است
زیرا چنانکه به انسان موت آمد، به انسان نیز قیامت مردگان شد
و چنانکه در آدم همه میمیرند در مسیح نیز همه زنده خواهند گشت
لیکن هرکس به رتبه خود؛ مسیح نوبر است و بعد آنانی که در وقت آمدن او از آنِ مسیح میباشند
و بعد از آن انتها است وقتی که ملکوت را به خدا و پدر سپارد. و در آن زمان تمام ریاست و تمام قدرت و قوّت را نابود خواهد گردانید
زیرا مادامی که همهٔ دشمنان را زیر پایهای خود ننهد، میباید او سلطنت بنماید
دشمن آخر که نابود میشود، موت است
زیرا همهچیز را زیر پایهای وی انداخته است. امّا چون میگوید که همهچیز را زیر انداخته است، واضح است که او که همه را زیر او انداخت، مستثنیٰ است
امّا زمانی که همه مطیع وی شده باشند، آنگاه خود پسر هم مطیع خواهد شد او را که همهچیز را مطیع وی گردانید، تا آنکه خدا کلّ در کلّ باشد
والاّ آنانی که برای مردگان تعمید مییابند، چه کنند؟ هرگاه مردگان مطلقاً برنمیخیزند، پس چرا برای ایشان تعمید میگیرند؟
و ما نیز چرا هر ساعت خود را در خطر میاندازیم؟
به آن فخری دربارهٔ شما که مرا در خداوند ما مسیح عیسی هست قسم، که هرروزه مرا مردنی است
چون بطور انسان در افسُس با وحوش جنگ کردم، مرا چه سود است؟ اگر مردگان برنمیخیزند، بخوریم و بیاشامیم چون فردا میمیریم
چه کسی برای چیزی که می داند دروغ است می میرد؟
بدیهی است که شاگردان اهمیت رستاخیز عیسی و شهادت خود را از آن را به عنوان محور پیام خود قرار دادند. فرض کنید که این واقعا نادرست بود. شاگردان واقعاً جسد را از مقبره ربوده بودند، بنابراین شواهد متضاد علیه پیام آنها نمی توانست آنها را افشا کند. آنها ممکن است با موفقیت جهان را فریب دهند. اما خود آنها در دل و ذهن خود می دانستند که آنچه برای آن موعظه می کنند، می نویسند و آشوب بزرگی ایجاد می کنند، دروغ است. با این حال آنها جان خود را (به معنای واقعی کلمه) برای این مأموریت دادند. چرا آنها این کار را انجام می دهند – اگر می دانستند که اساس آن نادرست است؟
مردم خود را به علت هایی می سپارند زیرا به هدفی که برای آن مبارزه می کنند ایمان دارند. از طرف دیگر، آنها این کار را انجام می دهند، زیرا از علت انتظار دارند که منافعی حاصل شود. اگر شاگردان جسد را دزدیده و پنهان کرده بودند، از همه مردم می دانستند که رستاخیز دروغ بوده است. از قول خودشان در نظر بگیرید که شاگردان چه بهایی برای انتشار پیام خود پرداختند. از خود بپرسید که آیا چنین بهای شخصی را برای دلیلی که میدانستید نادرست است پرداخت میکنید
بهای شخصی ای که شاگردان پرداختند
زیرا خدایی که گفت تا نور از ظلمت درخشید، همان است که در دلهای ما درخشید تا نور معرفت جلال خدا در چهره عیسی مسیح از ما بدرخشد
لیکن این خزینه را در ظروف خاکی داریم تا برتری قوّت از آن خدا باشد نه از جانب ما
در هرچیز زحمت کشیده، ولی در شکنجه نیستیم؛ متحیّر ولی مأیوس نیچون محزون، ولی دائماً شادمان؛ چون فقیر و اینک، بسیاری را دولتمند میسازیم؛ چون بیچیز، امّا مالک همه چیز
از یهودیان پنج مرتبه از چهل یک کم تازیانه خوردم
دوم قرنتیان ۴: ۸-۶:۱۰؛
سه مرتبه مرا چوب زدند؛ یک دفعه سنگسار شدم؛ سه کرّت شکسته کشتی شدم؛ شبانهروزی در دریا بسر بردم؛
در سفرها بارها؛ در خطرهای نهرها؛ در خطرهای دزدان؛ در خطرها از قوم خود و در خطرها از امّتها؛ در خطرها در شهر؛ در خطرها دربیابان؛ در خطرها در دریا؛ در خطرها در میان برادرانِ کَذَبَه؛
در محنت و مشقّت، در بیخوابیها بارها؛ در گرسنگی و تشنگی، در روزهها بارها؛ در سرما و عریانی
بدون آنچه علاوه بر اینها است، آن باری که هر روزه بر من است، یعنی اندیشه برای همهٔ کلیساها
کیست ضعیف که من ضعیف نمیشوم؟ کِه لغزش میخورد که من نمیسوزم؟
۱۱:۲۴-۲۹
شجاعت قهرمانانه شاگردان – آنها باید باور داشته باشند
هرچه بیشتر به قهرمانی کمنظیر آنها در طول دههها رنج و آزار فکر میکنم، غیرممکن میشوم که آنها صادقانه پیام خود را باور نکرده باشند. هیچ یک از شاگردان در پایان تلخ نشکست و “اعتراف” برای اجتناب از اعدام نکرد. هیچ یک از آنها از پیام های خود هیچ امتیاز دنیوی مانند مال و قدرت و زندگی آسان به دست نیاوردند. این که همه آنها می توانستند پیام خود را برای مدت طولانی با استواری و علنا حفظ کنند، نشان می دهد که آنها آن را باور داشتند. آنها آن را به عنوان یک اعتقاد غیرقابل انکار تلقی کردند. اما اگر آنها آن را باور می کردند، مطمئناً نمی توانستند جسد عیسی را دزدیده و از بین ببرند. یک وکیل جنایی مشهور که به دانشجویان حقوق در هاروارد آموزش می داد که چگونه ضعف شهود را بررسی کنند، در مورد شاگردان چنین گفت
تاریخ جنگ نظامی به ندرت نمونه ای از ثبات قهرمانانه، صبر و شجاعت تسلیم ناپذیر را به دست می دهد. آنها تمام انگیزه های ممکن را برای بررسی دقیق مبانی ایمان خود و شواهد حقایق و حقایق بزرگی که ادعا می کردند داشتند
برگ سبز.1874. بررسی شهادت اربعه مبشر به وسیله قواعد ادله ای که در محاکم دادگستری اجرا می شود
ص 29
… مقایسه با سکوت تاریخی صاحبان قدرت
مربوط به این سکوت مقامات – یهودی و رومی است. این شاهدان متخاصم هرگز به طور جدی سعی نکردند داستان “واقعی” را بیان کنند، یا نشان دهند که شاگردان چگونه اشتباه می کردند. همانطور که دکتر مونتگومری بیان می کند
«این بر قابل اعتماد بودن شهادت بر رستاخیز مسیح تأکید میکند که همزمان در کنیسهها – در همان دندانههای مخالفت، در میان بازجویان متقابل متخاصم که قطعاً پرونده را از بین میبردند… اگر واقعیتها غیر از این بود.»
مونتگومری، 1975. استدلال حقوقی و عذرخواهی مسیحی.
ص 88-89
ما فضایی برای بررسی تمام جنبه های این سوال نداریم. با این حال، جسارت تزلزل ناپذیر شاگردان و سکوت مقامات متخاصم هم زمان گویای این است که قیام مسیح وجود دارد. این ارزش یک بررسی جدی و متفکرانه را دارد. یکی از راههای انجام این کار، درک آن در زمینه کتاب مقدس آن است. یک مکان عالی برای شروع، آیات ابراهیم و همچنین موسی هستند . اگرچه آنها بیش از هزار سال قبل از عیسی زندگی می کردند، اما مرگ و رستاخیز او را به صورت نبوی پیشگویی کردند. اشعیا همچنین 750 سال پیش از وقوع رستاخیز، رستاخیز را پیشگویی کرد