زمانی که در مدرسه بودم، علم خوان مشتاقی بودم. من در مورد ستارگان و اتم ها – و بسیاری از چیزهای بینابینی مطالعه کردم. کتاب هایی که خواندم و آموخته هایم در مدرسه به من یاد دادند که علم، تکامل را به عنوان یک واقعیت تثبیت کرده است. تکامل پیشنهاد میکند که تمام زندگی امروزی در طول دوران طولانی از یک اجداد مشترک سرچشمه گرفته است. این کار را از طریق فرآیند انتخاب طبیعی انجام داد که بر روی جهش های شانسی عمل می کند. تکامل برای من جذاب بود، زیرا به دنیایی که در اطرافم دیدم و تجربه کردم معنا میداد
تکامل آموزش داده شده در جامعه
نظریه ی تکامل توضیح میدهد که
- چرا چنین تنوع گسترده ای از اشکال زندگی وجود دارد، اما هنوز هم شباهت های زیادی بین آنها وجود دارد. این ثابت کرد که این شباهت ها از یک جد مشترک است
- چرا ما می توانیم تغییراتی را در حیوانات در طی چند نسل مشاهده کنیم. من یاد گرفتم که چگونه دانشمندان جمعیت پروانهها را مشاهده کردند که به دلیل تغییرات محیطی تغییر رنگ میدادند یا حشرات که طول منقارشان را تغییر میدادند. سپس پیشرفت هایی در زمینه پرورش حیوانات وجود داشت. اینها نمونه هایی از گام های کوچک تکاملی بودند
- چرا موجودات زنده، از جمله انسان ها، برای زنده ماندن با یکدیگر جنگیدند و سخت مبارزه کردند. این مبارزه بی پایان برای هستی را نشان داد
- چرا رابطه جنسی برای حیوانات و به خصوص انسان مهم به نظر می رسید؟ این اطمینان حاصل کرد که گونه ما فرزندان کافی برای زنده ماندن و ادامه تکامل تولید می کند
تکامل زندگی انسان را توضیح داد – مبارزه، رقابت و شهوت و با آنچه ما در جهان بیولوژیکی مشاهده می کنیم – جهش، تغییر گونه ها، و شباهت بین گونه ها – مطابقت دارد. شانس و انتخاب طبیعی که در طول میلیونها سال بر روی اجداد مشترک ما عمل میکند و منجر به نسلهای مختلفی شده است که امروزه میبینیم، این را معنا میکند
کتابهای درسی فسیلهای انتقالی را به عنوان شواهد علمی بیشتر احتمالی برای تکامل ذکر کردند. فسیلها نشان دادند که چگونه حیوانات در گذشته با فرزندان تکامل یافته خود مرطبتند. من تصور میکردم که بسیاری از این شواهد وجود داشته باشد که توالی تکامل ما را در طول اعصار ثابت میکند

برگرفته از
Evolution: The Grand Experiment دکتر کارل ورنر
واقعیت: فقدان فسیل های انتقالی و اشکال حیات میانی
وقتی دقت بیشتری کردم، از اینکه متوجه شدم اینطور نیست، کاملاً متعجب شدم. در حقیقت، فقدان فسیلهای میانی که مسیر تکاملی کتاب درسی را نشان میدهند (تک سلولی -> بی مهرگان -> ماهی -> دوزیستان -> خزنده -> پستاندار -> پستانداران -> انسان) مستقیماً با تکامل تضاد داشت. به عنوان مثال، تکامل از موجودات تک سلولی به بی مهرگان دریایی (مانند ستاره دریایی، چتر دریایی، تریلوبیت ها، صدف، نیلوفرهای دریایی و غیره) ظاهراً ۲ میلیارد سال طول کشیده است. به واسطههای بیشماری فکر کنید که اگر زندگی بهطور تصادفی و انتخاب طبیعی از باکتریها به بیمهرگان پیچیده تبدیل میشد، باید وجود داشته باشند. ما باید هزاران مورد از آنها را که امروز به عنوان فسیل حفظ شده اند، پیدا می کردیم. اما کارشناسان تکامل در مورد این انتقال ها چه می گویند؟

چرا باید چنین اشکال آلی پیچیده ای [یعنی بی مهرگان] در سنگ هایی با قدمت حدود ششصد میلیون سال باشد و در سوابق دو میلیارد سال گذشته وجود نداشته باشد یا شناسایی نشده باشد؟
م. کای و ا.ه کلبرت. چینه نگاری و تاریخ زندگی(۱۹۶۵). ص۱۰۲
سوابق فسیلی کمی برای ارائه شواهد بر مورد نزول طبقات بی مهرگان وجود دارد. … هیچ شاخه ای از طریق انواع فسیل های میانی به هیچ شاخه دیگری متصل نیست
ج. والنتاین. تکامل حیوانات پیچیده در انچه داروین اغاز کرد
بنابراین، شواهد درواقع نشان میدهند که چنین توالی تکاملی در بی مهرگان به اوج خود نمی رسد. آنها به طور ناگهانی در پرونده فسیلی ظاهر می شوند که به طور کامل شکل گرفته است. و این ظاهراً شامل دو میلیارد سال تکامل است
تکامل ماهی: بدون فسیل انتقالی
ما همین عدم وجود فسیل های میانی را در تکامل فرضی از بی مهرگان به ماهی می یابیم. دانشمندان برجسته تکامل این را تأیید می کنند
بین کامبرین [بی مهرگان] … و زمانی که اولین فسیل حیوانات ماهی مانند ظاهر شد، یک شکاف 100 میلیون ساله وجود دارد که ما احتمالا هرگز نخواهیم توانست آن را پر کنیم
FD Ommanney، ماهی ها (کتابخانه طبیعت زندگی، 1964، p.60)
هر سه بخش فرعی ماهیهای استخوانی تقریباً در یک زمان در فسیلها ظاهر میشوند… چگونه آنها به وجود آمدند؟ چه چیزی به آنها اجازه داد تا این همه واگرایی داشته باشند؟ چطور شد که زره سنگین داشتند؟ و چرا هیچ اثری از اشکال میانی قبلی وجود ندارد؟
جی تی تاد، جانورشناس آمریکایی ۲۰(۴):۷۵۷ (۱۹۸۰)

تصویر از
تکامل: آزمایش بزرگ دکتر کارل ورنر
تکامل گیاهان: بدون فسیل های انتقالی
هنگامی که برای دیدن شواهد فسیلی حاکی از تکامل گیاهان روی می آوریم، دوباره هیچ مدرک فسیلی پیدا نمی کنیم
منشأ گیاهان زمینی به اندازه هر چیزی “گم شده در مه زمان” است، و این رمز و راز عرصه ای حاصلخیز برای بحث و حدس ایجاد کرده است
پرایس، تکامل بیولوژیکی ، ۱۹۹۶ ص. ۱۴۴

قیمت، تکامل بیولوژیکی ، 1996 ص. 127
تکامل پستانداران: بدون فسیل انتقالی
نمودارهای درختی تکاملی همین مشکل را نشان می دهد. به عنوان مثال، تکامل پستانداران را در نظر بگیرید. این شکل کتاب درسی را بدون شروع، یا فسیل های انتقالی که گروه های اصلی پستانداران را به هم متصل می کند، مشاهده کنید. همه آنها با مشخصات کامل ظاهر می شوند
هیچ فسیل انتقالی در موزه ها وجود ندارد
دانشمندان بیش از 150 سال است که به طور کامل در سراسر جهان برای فسیل های انتقالی پیش بینی شده جستجو کرده اند
ایدههای [داروین] در تقابل با نظریه خلقت ویژه ارائه شد، که ایجاد آنی اشکال جدید را پیشبینی میکند… او پیشبینی کرد که با رشد مجموعههای نمونه، شکافهای ظاهری بین اشکال فسیلی… با فرمهایی که انتقال تدریجی را نشان میدهند پر میشود. بین گونه ها برای یک قرن پس از آن، بیشتر دیرینه شناسان از او پیروی کردند
تحلیل تکاملی توسط اسکات فریمن و جان هرون 2006 . ص 704 (متن دانشگاهی محبوب با نسخههای بعدی)
آنها میلیون ها و میلیون ها فسیل را در موزه های مختلف فهرست بندی کرده اند

اگرچه دانشمندان میلیونها فسیل در سراسر جهان پیدا کردهاند، اما یک فسیل انتقالی بلامنازع را پیدا نکردهاند . توجه کنید که چگونه دانشمندان در موزههای تاریخ طبیعی بریتانیا و آمریکا، سوابق فسیلی را خلاصه میکنند
مخالفت با افراد موزه آمریکا سخت است که می گویند هیچ فسیلی انتقالی وجود ندارد… شما می گویید که من حداقل باید “عکسی از فسیلی را که هر نوع ارگانسیم از آن مشتق شده است نشان دهم”. من آن را روی خط می گذارم – هیچ فسیلی وجود ندارد که بتوان برای آن استدلال محکمی ارائه داد
از زمان داروین، جستوجوی حلقههای گمشده در فسیلها در مقیاس روزافزونی ادامه داشته است. گسترش فعالیت های دیرینه شناسی در طول صد سال گذشته به قدری گسترده بوده است که احتمالاً 99.9٪ از تمام کارهای دیرینه شناسی از سال 1860 انجام شده است. فقط بخش کوچکی از صد هزار گونه فسیلی که امروزه شناخته شده است برای داروین شناخته شده بود. اما تقریباً تمام گونههای فسیلی جدیدی که از زمان داروین کشف شدهاند، یا ارتباط نزدیکی با اشکال شناخته شده دارند یا …
مایکل دنتون تکامل: نظریه ای در بحران . ۱۹۸۵ ص. ۱۶۰-۱۶۱
اطلاعات جدید در حال ظهور هرگز در انتخاب طبیعی مشاهده نشد

سپس متوجه شدم که قدرت توضیحی تکامل که قبلاً توضیح دادم آنقدرها که فکر می کردم چشمگیر نبود. به عنوان مثال، اگرچه در طول زمان تغییراتی را در حیوانات مشاهده می کنیم، اما این تغییرات هرگز پیچیدگی فزاینده و عملکرد جدیدی را نشان نمی دهند. بنابراین، هنگامی که جمعیت پروانههایی که قبلاً ذکر شد تغییر رنگ میدهند، سطح پیچیدگی (اطلاعات ژن) یکسان باقی میماند. این گونه بود که نژادهای بشر پدید آمدند . هیچ ساختار جدید، عملکرد یا محتوای اطلاعاتی (در کد ژنتیکی) معرفی نشده است. انتخاب طبیعی به سادگی تغییرات اطلاعات موجود را حذف می کند . با این حال، تکامل مستلزم تغییر است که افزایش پیچیدگی و جدید را نشان می دهداطلاعات به هر حال، این روند کلی است که «درختان» تکاملی به تصویر می کشند. آنها زندگی ساده تری (مانند موجودات تک سلولی) را نشان می دهند که به تدریج به زندگی پیچیده تر (مانند پرندگان و پستانداران) تبدیل می شوند.

دیدن اجسام در حال حرکت به صورت افقی (مثل بیلیارد که روی میز بیلیارد غلت می زند) با حرکت عمودی به سمت بالا (مانند آسانسور بالارونده) یکسان نیست. حرکت عمودی نیاز به انرژی دارد. به همین ترتیب، تغییرات فراوانی در بین ژنهای موجود با ایجاد ژنهای جدید با اطلاعات و عملکرد جدید یکسان نیست. برون یابی اینکه افزایش پیچیدگی را می توان از مشاهده تغییر در همان سطح پیچیدگی استنباط کرد، پشتیبانی نمی شود

تشابهات بیولوژیکی با طراحی مشترک توضیح داده شده است
در نهایت، متوجه شدم که شباهتهای موجود بین موجوداتی که ادعا میشود وجود یک جد تکاملی مشترک (به نام همسانی) را اثبات میکنند، میتواند بهعنوان شواهدی از یک طراح مشترک تفسیر شود. به هر حال، دلیل اینکه مدلهای خودروی یک شرکت خودروسازی از نظر طراحی با یکدیگر شباهت دارند، این است که مدلها تیم طراحی یکسانی را پشت سر خود دارند. شباهت بین محصولات طراحی شده هرگز به این دلیل نیست که آنها از یک اجداد مشترک هستند، بلکه توسط یک تیم طراحی مشترک برنامه ریزی شده است. بنابراین، اندامهای پنتاداکتیل در پستانداران میتوانند نشانهای از یک طراح با استفاده از این طرح پایه برای همه پستانداران باشند
ریه پرنده: طراحی پیچیده غیر قابل تقلیل
من دیده ام که با ادامه درک بیشتر در مورد جهان زیستی، مشکلات مربوط به تکامل همچنان افزایش می یابد. برای اینکه تکامل ممکن باشد، تغییرات کوچک در عملکرد نیاز به افزایش نرخ بقا دارد تا بتوان این تغییرات را انتخاب کرد و منتقل کرد. مشکل این است که بسیاری از این تغییرات انتقالی به سادگی کار نمی کنند، چه رسد به افزایش عملکرد. به عنوان مثال پرندگان را در نظر بگیرید. ظاهراً آنها از خزندگان تکامل یافته اند. خزندگان مانند پستانداران دارای سیستم ریه هستند که از طریق لوله های برونش، هوا را از ریه به داخل آلوئول وارد و خارج می کنند
با این حال، پرندگان ساختار ریه کاملاً متفاوتی دارند. هوا فقط در یک جهت از پارابرونشی های ریه عبور می کند. این شکل ها این دو طرح طراحی را نشان می دهند


چگونه نیمه خزنده و نیمه پرنده فرضی نفس می کشد در حالی که ریه او مرتب می شود (با تغییرات تصادفی)؟ آیا یک ریه حتی می تواند در حالی که بخشی از ساختار خزنده دو طرفه و ساختار یک طرفه پرنده است، عمل کند؟ نه تنها در نیمه راه بودن بین این دو طرح ریه برای بقا بهتر نیست، بلکه حیوان میانی قادر به نفس کشیدن نخواهد بود. حیوان در عرض چند دقیقه می مرد. شاید به همین دلیل است که دانشمندان فسیل های انتقالی را پیدا نکرده اند. کارکردن (و در نتیجه زندگی کردن) با یک طراحی نیمه توسعه یافته به سادگی غیرممکن است
هوش و چه چیزی انسانیت ما را توضیح می دهد
آنچه من در ابتدا به عنوان شواهدی در حمایت از نظریه تکامل دیدم، پس از بررسی دقیق تر، متقاعدکننده نبود. هیچ مدرک قابل مشاهده مستقیمی وجود ندارد که از نظریه تکامل حمایت کند. این با حجم شگفت انگیزی از شواهد علمی و حتی عقل سلیم در تضاد است. اساساً شخص برای پایبندی به تکامل نیاز به ایمان دارد، نه واقعیت. اما آیا توضیح دیگری برای چگونگی پیدایش زندگی وجود دارد؟
شاید زندگی محصول یک طراحی هوشمند باشد؟
همچنین جنبه هایی از زندگی انسان وجود دارد که نظریه تکاملی هرگز حتی سعی در توضیح آنها ندارد. چرا مردم اینقدر زیباشناس هستند و به طور غریزی به موسیقی، هنر، درام، داستان، فیلم – که هیچ کدام ارزش بقای ندارند – روی می آورند تا خود را تازه کنند؟ چرا ما یک دستور زبان اخلاقی داخلی داریم که به ما امکان می دهد به طور شهودی درست و غلط اخلاقی را درک کنیم؟ و چرا در زندگی خود به هدف نیاز داریم؟ این قابلیت ها و نیازها برای انسان بودن ضروری هستند، اما به راحتی از طریق تکامل توضیح داده نمی شوند. اما درک خودمان به عنوان آفریده شده در تصویر خدا، این ویژگی های غیر فیزیکی انسانی را معنا می کند. ما در اینجا شروع به بررسی ایده ایجاد شده توسط طراحی هوشمند می کنیم