پرش به محتوا

هفته ی آخر زندگی عیسی مسیح با ورودش به اورشلیم آغاز شد. سوره ی الأنبياء در این باره به ما می گوید:

“و آن [زن را ياد كن] كه خود را پاكدامن نگاه داشت و از روح خويش در او دميديم و او و پسرش را براى جهانيان آيتى قرار داديم.”            

سوره ی الانبیاء، آیه ی 91

سوره ی الانبیاء به روشنی می گوید: خداوند عیسی مسیح فقط برای گروه خاصی نفرستاد (فقط برای یهودیان یا مسیحیان)؛ بلکه او را برای تمامی انسان های جهان فرستاد. او با فرستادن عیسی مسیح، معجزه ی بزرگی کرد. چگونه فرستادن عیسی مسیح برای ما یک معجزه است؟ وقتی خدا دنیا را آفرید، آن را برای همه ی جهان و مردم آفرید. بدین ترتیب، در آخرین هفته ی زندگی عیسی، تمامی اعمال و سخنانش به شش روز آفرینش اشاره کرده است (طبق آموزه های قرآن و تورات، خدا همه چیز را در 6 روز آفریده است).

ما  روز های هفته ی آخر زندگی عیسی مسیح را بررسی خواهیم کرد و خواهیم دید که آخرین سخنان و کارهای  او چگونه بر شش روز آفرینش اشاره دارند. اتفاقاتی که هر روز در این هفته روی خواهد داد را خواهید دید. تمامی این اتفاقات توسط خدا از قبل برنامه ریزی شده و طبق اراده ی او پیش می رود. این رویداد ها توسط انسان برنامه ریزی نشده است؛ زیرا که انسان نمی تواند وقایع پیش بینی شده از هزاران سال پیش را سازمان دهد. حال بیایید با هم از روز اول که روز یکشنبه است، شروع کنیم.

روز اول – نوری که در تاریکی بود

سوره ی النور برای بهتر فهمیده شدن این موضوع، از مثالی استفاده می کند:

“خدا نور آسمانها و زمين است. مثل نور او چون چراغدانى است كه در آن چراغى و آن چراغ در شيشه‏ اى است. آن شيشه گويى اخترى درخشان است كه از درخت‏ خجسته زيتونى كه نه شرقى است و نه غربى افروخته مى ‏شود نزديك است كه روغنش هر چند بدان آتشى نرسيده باشد روشنى بخشد. روشنى بر روى روشنى است‏ خدا هر كه را بخواهد با نور خويش هدايت مى ‏كند و اين مثلها را خدا براى مردم مى‏ زند و خدا به هر چيزى داناست.”           

سوره ی النور، آیه ی 35

این مثال، به آخرین روز آفرینش اشاره دارد؛ در آن روز خدا نور و روشنایی را آفرید. کتاب تورات در این باره چنین می گوید:

” خدا فرمود: «روشنایی بشود» و روشنایی شد. خدا از دیدن‌ روشنایی خشنود شد و روشنایی را از تاریکی جدا كرد. خدا روشنایی را روز و تاریکی را شب ‌نام‌ گذاشت‌. شب‌ گذشت‌ و صبح ‌فرا رسید، این ‌بود روز اول. خدا فرمود: «فلکی ‌ساخته‌ شود تا آبها را از یکدیگر جدا كند.»”           

پیدایش    6-3: 1

در اولین روز آفرینش، خداوند با کلام خود، روشنایی را برای از بین بردن تاریکی آفرید. به عنوان علامتی که نشان می دهد وقایع اولین روز آفرینش برنامه ریزی شده است، مسیح خود را به عنوان نوری که برای از بین بردن تاریکی آمده است، معرفی می کند.

 بر روی بت پرستان نور می تابد

عیسی مسیح سوار بر الاغی، تازه وارد اورشلیم شده بود که می دانیم این حادثه را زکریای نبی سال ها پیش (تقریبا 500 سال پیش از آن)  پیشگویی کرده بود. همچنین این رویداد توسط دانیال نبی، تقریبا 550 سال پیش پیشگویی شده بود. به خاطر عید پاک، بسیاری از یهودیان از سراسر دنیا به شهر اورشلیم آمده بودند. بدین ترتیب، شهر اورشلیم پر شده بود از زائران یهودی (درست مثل ایام حج در شهر مکه). به خاطر همین هم آمدن عیسی مسیح، باعث سردرگمی در بین یهودیان شده بود. با این حال فقط یهودیان نبودند که آمدن او را مشاهده می کردند. کتاب مقدس درباره ی آنچه که اندکی پس از ورود عیسی مسیح به اورشلیم رخ داد، چنین می نویسد:

” در میان کسانی که برای عبادت عید پاک به اورشلیم آمده بودند، عدّه‌ای یونانی نیز بودند. آنها نزد فیلیپُس كه اهل بیت‌ صیدای جلیل بود آمدند و گفتند: «ای آقا، ما می‌خواهیم عیسی را ببینیم.» فیلیپُس رفت و این را به اندریاس گفت و آن وقت هر دوی آنها رفتند و به عیسی گفتند.”                    

انجیل یوحنا،   22-20: 12

جدایی بین یونانیان و یهودیان در زمان عیسی مسیح

برای یونانیان غیر یهودی، حضور در یک عید دینی یهودی یک تجربه عجیب بود. از آنجا که یونانیان و رومیان در آن زمان مشرک بودند، یهودیان آنها را نجس می دانستند و از آنها دوری می کردند. از طرف دیگر بیشتر یونانیان، دین نامرئی و یکتاپرستی یهودیان و همچنین عید های مذهبی آنها را احمقانه می دانستند. در آن دوره فقط یهودیان یکتاپرست بودند. به خاطر دلایل ذکر شده،  آنها از یکدیگر دوری می کردند. یهودیان نسبت به ملل دیگر جمعیت کمتری داشتند، به همین دلیل در انزوا زندگی می کردند. دین متفاوت، غذاهای حلال و کتابهای دینی نوشته شده توسط انبیاء ی یهودی باعث به وجود آمدن اختلاف بین یهودیان و مشرکان شد.

اگرچه امروزه بیشتر کشورها پلی تئیسم و بت پرستی را قبول ندارند، اما نباید فراموش کنیم که اوضاع در زمان عیسی مسیح بسیار متفاوت بود. در حقیقت، در زمان ابراهیم نبی نیز، جز او همه مشرک بودند. در زمان حضرت موسی نیز، همه ملت ها بتهایشان را می پرستیدند؛ خود فرعون ادعا می کرد که یکی از خدایان است. بنی اسرائیلی ها شبیه یک جزیره ی تک خدایی کوچک در اقیانوس چند خدایی بودند. ملت هایی که در اطراف و همسایگی بنی اسرائیل زندگی می کردند، همگی بت پرست و کافر بودند. وحی در مورد آینده برای اشعیای نبی (750 قبل از میلاد) آشکار شد و او در کتابش در مورد تغییر این ملت ها نوشت:

” ای ملّتهای جزایر دوردست و ای مردمی که در جاهای دور زندگی می‌کنید، گوش دهید! قبل از تولّدم، خداوند مرا برگزید و مرا منصوب کرد تا بندهٔ او باشم…

قبل از تولّدم، خداوند مرا انتخاب کرد و او مرا به عنوان بندهٔ خود مأمور ساخت که قومش را بازگردانم و اقوام پراکندهٔ اسرائیل را به وطن خودشان برسانم. خداوند به من چنین لطف کرده است، او سرچشمهٔ قدرت من است. خداوند به من می‌گوید:«ای بندهٔ من، برایت وظیفهٔ بزرگتری دارم. تو نه فقط عظمت قوم اسرائیل-‌آنها که زنده‌اند- را برمی‌گردانی، بلکه من تو را نور تمام ملّتهای جهان خواهم ساخت، تا اینکه تمام دنیا نجات یابد.»”            

کتاب اشعیای نبی، 6-5، 1: 49

” ای اورشلیم، برخیز و مانند خورشید درخشان شو، جلال خداوند بر تو می‌تابد! تیرگی و ظلمت بر سایر ملّتها سایه خواهد افکند، امّا نور خداوند بر تو خواهد تابید و روشنایی حضور او با شما خواهد بود. ملّتها به سوی نور تو کشیده می‌شوند و پادشاهان به سپیده دَم روزی تازه.”        

کتاب اشعیای نبی، 3-1: 60

بدین ترتیب، می بینیم که اشعیای نبی در مورد بنده ای که قرار است در آینده بیاید، می نویسد. همچنین دیدیم که در مورد بنی اسرائیل عنوان “چراغی برای ملل” استفاده شده است؛ چراغی که نور آن به تمامی جهان و مردمانش ( غیر یهودیان) خواهد تابید. به نظر شما این چگونه ممکن است؟ زیرا همانطور که خواندیم، یهودیان خود را از امت های دیگر جدا می کردند.

هنگامی که عیسی وارد شهر اورشلیم شد، توجه بت پرستان را به خود جلب کرد. همانطور که خواندیم، در آنجا یونانیانی نیز بودند که برای دیدن و شنیدن او به اورشلیم آمده بودند. اما آیا یونانیانی که توسط یهودیان نجس خوانده شده بودند، میتوانستند عیسی مسیح را ببینند؟ آنها از طریق شاگردان و حواریون، به عیسی پیام خود را رساندند. عیسی به آنها چه جوابی داد؟ آیا عیسی اجازه داد این یونانیانی که یکتا پرست نبودند، او را ملاقات کنند؟ کتاب مقدس در ادامه می گوید:

“عیسی به آنها گفت: «ساعت آن رسیده است كه پسر انسان جلال یابد. یقین بدانید كه اگر دانهٔ گندم به داخل خاک نرود و نمیرد، هیچ‌ وقت از یک دانه بیشتر نمی‌شود امّا اگر بمیرد دانه‌های بی‌شماری به بار می‌آورد. کسی‌ که جان خود را دوست دارد، آن را از دست می‌دهد و کسی‌ که در این جهان از جان خود بگذرد، آن را تا به حیات جاودانی حفظ خواهد كرد. اگر کسی می‌خواهد مرا خدمت كند باید به دنبال من بیاید و هرجا من باشم، خادم من نیز در آنجا با من خواهد بود و اگر کسی مرا خدمت كند، پدر من او را سرافراز خواهد كرد. «اكنون جان من در اضطراب است. چه بگویم؟ آیا بگویم: “ای پدر مرا از این ساعت برهان؟” امّا برای همین منظور به این ساعت رسیده‌ام. ای پدر، نام خود را جلال بده.» در آن وقت صدایی از آسمان رسید كه می‌گفت: «آن را جلال داده‌ام و باز هم جلال خواهم داد.» گروهی كه در آنجا ایستاده بودند گفتند: «صدای رعد بود.» و دیگران گفتند: «فرشته‌ای با او سخن گفت.» عیسی در جواب گفت: «این صدا به‌خاطر شما آمد نه به‌خاطر من. اكنون موقع داوری این جهان است و حكمران این جهان بیرون رانده می‌شود. وقتی از زمین بالا برده می‌شوم، همهٔ آدمیان را به سوی خود خواهم كشید.» عیسی این را در اشاره به نوع مرگی كه در انتظارش بود گفت. مردم به او گفتند: «تورات به ما تعلیم می‌دهد كه مسیح تا به ابد زنده می‌ماند. پس تو چگونه می‌گویی كه پسر انسان باید بالا برده شود؟ این پسر انسان كیست؟» عیسی به آنان گفت: «فقط تا زمانی كوتاه نور با شماست؛ تا وقتی این نور با شماست راه بروید مبادا تاریكی شما را فرا گیرد. کسی‌که در تاریكی راه می‌رود نمی‌داند به كجا می‌رود. تا زمانی‌که نور را دارید به نور ایمان بیاورید تا فرزندان نور شوید.»عیسی این را گفت و از پیش آنان رفت و پنهان شد. با وجود معجزات بسیاری كه در حضور آنان انجام داد آنها به او ایمان نیاوردند، تا سخن اشعیای نبی تحقّق یابد كه گفته بود:«ای خداوند، آیا پیام ما را کسی باور نمودهو آیا قدرت خداوند به احدی مشكوف گردیده است؟» پس آنها نتوانستند ایمان آورند، زیرا اشعیا باز هم فرموده است: «چشمان آنها را نابینا و دلهایشان را سخت گردانیده است تا با چشمان خود نبینند و با دلهای خود نفهمند و به سوی من باز نگردند تا ایشان را شفا دهم.» اشعیا این را فرمود زیرا جلال عیسی را دید و دربارهٔ او سخن گفت. با وجود این بسیاری از بزرگان یهود به او گرویدند. ولی به‌خاطر فریسیان و ترس از آنکه مبادا از کنیسه اخراج شوند به ایمان خود اقرار نمی‌کردند، زیرا آنان تعریف و تمجید از انسان را بیش از حرمت و عزّتی كه از جانب خداست دوست می‌داشتند. پس عیسی با صدای بلند گفت: «هرکه به من ایمان بیاورد نه فقط به من بلكه به فرستندهٔ من نیز ایمان آورده است. هرکه مرا می‌بیند فرستندهٔ مرا دیده است. من نوری هستم كه به جهان آمده‌ام تا هرکه به من ایمان آورد در تاریكی نماند، امّا اگر کسی سخنان مرا بشنود و اطاعت نكند، من در حقّ او داوری نمی‌کنم، زیرا نیامده‌ام تا جهان را محكوم سازم بلكه تا جهان را نجات بخشم. داوری هست كه هر که مرا رد كند و سخنانم را نپذیرد او را محكوم می‌سازد. سخنانی كه من گفتم در روز آخر او را محكوم خواهد ساخت.چون من از خود سخن نمی‌گویم بلكه پدری كه مرا فرستاده است به من فرمان داد كه چه بگویم و چگونه صحبت كنم و من می‌دانم كه فرمان او حیات جاودانی است. پس آنچه من می‌گویم کاملاً همان چیزی است كه پدر به من گفته است.»”          

انجیل یوحنا   50-23: 12

در این گفتگو که با دخالت صدایی از آسمان ادامه داشت، عیسی فرمود: “اگر من از روی زمین بلند شوم، همه ی مردم را به سمت خودم جلب خواهم کرد.” عیسی گفت که همه ی مردم را جذب می کند، نه فقط یهودیان را. اگرچه بسیاری از یهودیان یکتاپرست و مومن بودند، ولی منظور عیسی را نفهمیدند. اشعیای نبی دلیل درک نکردن آنها را اینگونه توضیح می دهد:”خدا قلب آنها را سخت کرده است”. اگرچه آنها از خدا  ترسیده بودند و به او ایمان داشتند ولی نمی خواستند تمام و کمال از او اطاعت کنند که این کارشان موجب شد تا سخنان عیسی مسیح را درک نکنند.

 عیسی مسیح با جسارت اعلام کرد که : ” من نوری هستم كه به جهان آمده‌ام تا هرکه به من ایمان آورد در تاریكی نماند”

آیه ی 46

تمام پیامبران قبل از او در مورد کسی نبوت کرده بودند که قرار بود با آمدنش نور خود را به تمامی جهانیان بتاباند. روزی که وارد اورشلیم شد، نور خود را بر بت پرستانی که آنجا بودند، تاباند. آیا این نور به بقیه ی انسان ها هم خواهد تابید؟ منظور عیسی مسیح از گفتن این جمله چه بود: “اگر از روی زمین بلند شوم” ؟ برای یافتن پاسخ این سوال، می بایست بررسی “هفته ی آخر زندگی او” را ادامه دهیم.

 تصویر بعدی هر روز این هفته ی آخر را نشان می دهد. روز یکشنبه که اولین روز هفته بود، عیسی تمام نبوت های 3 پیامبر را به جای آورد. او طبق پیشگویی های زکریای نبی، سوار بر کره الاغی شده، به اورشلیم آمد. عیسی این کار درست در زمانی که دانیال نبی پیش بینی کرده بود، انجام داد. طبق پیشگویی های اشعیای نبی، سخنان و معجزات عیسی، مشرکان و بت پرستان را جذب خود کرد.

اولین روز از آخرین هفته ی زندگی عیسی مسیح- روز یکشنبه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *